حمیدرضا بیانی

تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام

حمیدرضا بیانی

تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام

حمیدرضا بیانی

هر یک از ما از غیب الغیوب حرکت کردیم
از اصلاب عبور کردیم
بدون اختیار و خواست خودمان در اینجا به هم بر خوردیم
از اینجا هم به غیب الغیوب می رویم
ممکن است بعد از این هم یکدیگر را نبینیم

۳ مطلب در تیر ۱۳۸۷ ثبت شده است

 

«تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام » امام خمینی(ره)


با گذر از ماجرای پرافت و خیز قتل های زنجیره ای،حادثه 18 تیر یکی دیگر از غمبارترین رویدادهای دیگر دهه 70 در ایران است،غائله شوم کوی دانشگاه تهران که در نه سال از این حادثه می گذدرد همیشه کانون تحلیل‌ها و تفسیرهای گوناگون روزنامه‌ها و جناحهای سیاسی بوده و هست.


 حادثه کوی دانشگاه از جمله حوادثی است که ممکن است در کشورهای دیگر هم اتفاق بیفتد یا حتی اتفاق افتاده باشد همانند فرانسه که پس از کشته شدن دو جوان سیاه پوست  به دست پلیس فرانسه جرقه یک بحران بی سابقه را در فرانسه موجب گردید که به رغم تلاش نیروهای امنیتی تا دوهفته متوالی ادامه یافت ، اما آنچه اهمیت دارد، این است که ایران هر کشوری نیست و مردم آن هم هر مردمی نیستند.


باید روشن شود که دلایل اصلی ایجاد اینگونه بحرانها چیست؟  وچرا برخی از جریانهای سیاسی داخل کشور با بحران سازان همنوایی می‌کنند و تا کنون پس از گذشت 9 سال هنوز پاسخ مناسبی به آنها داده نشده است.


با مرور آسیب شناسی 18تیر می توان گفت که بعضی افراد شعار تحریم، تغییر ساختار کلی نظام، تغییر ساختار قانون اساسی، براندازی و... را می دادند و با تاکید بر رادیکالیسم عملی و نظری موافقت ضمنی خود را با بیگانگان نشان می دادند که این اوج مسئولیت ناپذیری و خیانت به ایران است. گروهی از ملحدان سرسخت و نیز از منافقان و ضد انقلابهای کینه توز که سالها کینه اسلام و امام و انقلاب را در دل انباشته بودند یک باره فرصت یافتند و در پناه بسیاری از همان نوع دولتیان نه تنها هرچه خواستند گفتند و نوشتند بلکه عملا اقدام به براندازی نظام کردند که غائله 18تیر 78 نمونه آن است- غائله ای که طیف نفاق از مرکز وزارت علوم آن را هدایت می کرد!- ماجرای همدان، مشهد، دانشگاهها، دانشگاه امیرکبیر و سایر حرکات سیاسی برانداز هم بار و بر آن اصلاحات تعریف ناشده است.

 

مجلس پنجم در اوائل سال سوم دوره نمایندگی، با علم به این واقعیت که بخش مهمی از ناهنجاری های موجود، ناشی از نقاط ضعف و وجود نواقص فراوان در قانون مطبوعات مصوب 1364 است، تصمیم به اصلاح آن گرفت، که این تصمیم به بهانه تحدید آزادی مطبوعات و تعارض آن با اصول قانون اساسی، با مخالفت صریح وزیر ارشاد به عنوان موضع رسمی دولت آقای خاتمی روبرو شد.


مطبوعات زنجیره ای نیز با به راه انداختن هیاهو وجنجال، سعی در وادار نمودن مجلس به عقب نشینی از تصمیم خود داشتند. در همین راستا روزنامه سلام در اقدامی شگفت انگیز دست به انتشار یک خبر کاملاً سری و محرمانه زد که این امر بر شدت التهابات و هیجانات سیاسی در کشور افزود.


این روزنامه، یک روز قبل از به بحث گذاشته شدن «طرح اصلاحیه قانون مطبوعات» در مجلس، یعنی در تاریخ 15 تیر 1378 یک نامه کاملاً سرّی و طبقه بندی شده را منتشر کرد که در آن از طرح اصلاح قانون مطبوعات و ارتباط آن با سعید امامی (اسلامی)، سخن به میان رفته بود. این روزنامه در تیتر نخست خود نوشته بود: سعید اسلامی پیشنهاد اصلاح قانون مطبوعات را داده است.

 

و در میان روزنامه ها صبح امروز هم به همنوایی با روزنامه سلام پرداخت

 


در پی این اقدام، وزارت اطلاعات شکایتی را علیه روزنامه سلام تنظیم و آن را تسلیم قوه قضاییه نمود، تا قوه قضاییه عاملین این اقدام غیر قانونی را مورد پیگرد و مجازات قرار دهد.


دادگاه ویژه روحانیت نیز در پی این شکایت، روزنامه سلام را به جرم انتشار اسناد طبقه بندی شده توقیف نمود. البته در همان روز وزارت اطلاعات در پی فشارهای سیاسی حامیان دولت خاتمی، ناچار به پس گرفتن شکایت خود شد. در عین حال هیچگاه محرمانه بودن این نامه را انکار نکرد، بلکه بالعکس آقای یونسی بارها پس از آن ماجرا بر محرمانه بودن نامه تأکید کرده بود.


وی چند ماه پس از انتشار نامه و توقیف روزنامه سلام، در مصاحبه ای تصریح کرد: «روزنامه سلام مستندی را افشا کرد که کار بسیار بدی بود. این روزنامه سندی را منتشر کرد که از اسناد قطعی وزارت اطلاعات بود


یونسی چندی بعد در جمع خبرنگاران این اقدام را سرقت اطلاعات خواند و گفت: «سندی که روزنامه سلام چاپ کرد، در حقیقت یک نوع سرقت بود که نباید چنین کاری صورت می گرفت»
وزارت اطلاعات هر چند شکایت خود را پس گرفت، اما از نظر مقامات قضایی جمهوری اسلامی این امر نمی توانست مانع از اقدام قوه قضاییه در مجازات دست اندرکاران خاطی روزنامه سلام گردد، چرا که اقدام مذکور، کاملاً غیر قانونی بوده و مجرمانه تلقی می شد. و طبیعتاً اولین واکنش آن هم چیزی جز توقیف موقت روزنامه سلام نمی توانست باشد.


دانشگاه تهران که مدت ها در اثر تحریکات عوامل افراطی، خصوصاً گروهک نهضت آزادی و نیز اتفاقات سیاسی پیاپی در تب و تاب به سر می برد، پس از اطلاع از ماجرای توقیف روزنامه سلام و نیز با انگیزه مخالفت با تصویب کلیات طرح اصلاح قانون مطبوعات، در شامگاه هفدهم تیرماه به صحنه تجمع های اعتراض آمیز و درگیری های خشونت بار تبدیل گردید. دفتر تحکیم وحدت در روز پنجشنبه 17 تیر 1378 بنا بر گزارش کمیته تحقیق شورای عالی امنیت ملی، یک میتینگ اعتراض آمیز را در دانشگاه تهران برگزار می کند. پس از آن واقعه در ساعت 45/22 دقیقه حدود 150 نفر از دانشجویان اقدام به راهپیمایی غیر قانونی کرده و سپس با تحریکات عده ای از عناصر افراطی از کوی دانشگاه خارج می شوند و با سر دادن شعارهایی مراتب اعتراض خود را ابراز می دارند.

شرارت آرام آرام خود را به کوی دانشگاه تهران می رساند و زبانه های شیطنت از لابه لای میله های خوابگاه شعله ور می شوند و شب هجدهم تیرماه 1378 رقم خورد

در همین حال نیروهای انتظامی و پلیس ضد شورش به دعوت مسئولین دانشگاه وارد منطقه می شوند و با تذکرات پی در پی و دعوت از دانشجویان به حفظ آرامش، از آنها می خواهند که به داخل کوی دانشگاه باز گردند، اما این تلاش ها هیچ نتیجه ای در بر نداشت.

چندی بعد با ملحق شدن تعدادی از عناصر ضد انقلاب و فرصت طلب در خیابان های اطراف دانشگاه، فضا برای اعمال خرابکارانه و کاملاً خلاف قانون، نظیر: سلب آسایش مردم محل، تعرض به عابران و اشخاص در حال گذر، ضربه زدن به اموال عمومی و خصوصی و اهانت و هتاکی علیه مسئولین بلند پایه نظام فراهم می شود.

پلیس نیز پس از تشدید اوضاع، با دریافت مجوز از وزیر کشور، مبنی بر لزوم برخورد با تحرکات غیر قانونی از جمله راهپیمایی های بدون مجوز دانشجویان که به بروز آشوب انجامید وارد عمل می شود که با مقاومت اغتشاشگران روبرو می گردد. با تشدید درگیری ها و آشوب ها پلیس ضد شورش برای دستگیری تعدادی از آشوبگران و آزادی سه نفر از پرسنل خود که توسط دانشجویان به گروگان گرفته شده بودند، وارد محوطه کوی دانشگاه می شوند که این امر بر دامنه فاجعه می افزاید و ماجرا را پیچیده تر می سازد.

کوی دانشگاه در شب هجدهم تیر ماه در حالی که آبستن حوادث بسیار ناگواری بود، شب بسیار سخت و ناآرامی را سپری کرد. عناصر ضد انقلاب پس از اطلاع از اوضاع شهر به دانشگاه هجوم آوردند و تحریک کنندگان حزبی درون حکومت نیز هراز گاهی با دمیدن در تنور احساسات با سخنرانی ها و شایعات و جعل اخبار صددرصد کذب نظیر به خاک و خون کشیده شدن تعدادی از دانشجویان کوی دانشگاه، زبانه های این آتش را شعله ور ساختند و فردای آن روز حادثه، حادثه غم انگیز دیگری شکل می گیرد و فصل تازه ای از حوادث رقم می خورد، حوادثی که به قطع و یقین دست ناپاک دشمن خارجی در ایجاد و هدایت آن نقش آفرین بوده است.

از هیجدهم تیر ماه 78 به بعد، اتفاقاتی رخ داد که کاملاً از تصمیم و عزم جدی عاملان آن برای براندازی نظام جمهوری اسلامی حکایت می کرد. در ادامه خط تشنج و خشونت که در کوی دانشگاه کلید خورده بود، عده ای اوباش و اغتشاش گر به اسم دانشجو و در حمایت از جنبش دانشجویی و به انتقام از شهدای دروغین این حادثه، دست به آشوبی فراگیر در سطح شهر زدند.

دانشجویان معترض کوی دانشگاه بی آنکه از عواقب این بازی خطرناک مطلع باشند، با تحریک عده ای ماجراجوی حزبی و تعدادی از عناصر سرخورده از انقلاب، به ماجرایی کشانده شدند که دیگر قادر به مهار آن نبودند. تنها کاری که می توانستند انجام دهند این بود که با اعلان مواضع صریح خود، اقدامات اعتراضی خود را به پایان یافته اعلام کرده و از اتفاقات شومی که در شرف تکوین بود، بیزاری بجویند

آشوبگران با شعارهای تحریک آمیز و با ایجاد جوّی از رعب و وحشت به عابران و رهگذران حمله ور می شدند، به اموال عمومی و خصوصی تعرض و آنها را به آتش می کشیدند که این اقدام آشوبگران در تخریب اموال عمومی  توسط اراذل  از سوی دشمنان خارجی و داخلی نظام جمهوری اسلامی ایران به انقلاب و جنبش نام گرفت.

 

 

حادثه 18 تیرماه 1378 که با اعتراضات غیر قانونی دانشجویی شروع و بعدها با عقب‌نشینی دانشجویان توسط عده‌ای از عناصر فریب خورده و اراذل و اوباش پیگیری شد، علیرغم ادعاهایی که در مورد آن مبنی بر آغاز یک جنبش علیه نظام مطرح می‌شود، چیزی جز ضرر و زیان به اموال عمومی کشور نداشته است.

در این میان به مسئولین عالی رتبه نظام از جمله امام راحل و مقام معظم رهبری توهین و هتاکی می کردند و این اتفاقات ناگوار در حالی رخ می داد که دستان پلیس که مأمور حفظ امنیت در جامعه است بسته و دستان پلید اغتشاشگران کاملاً باز بود.

سردار فرهاد نظری در کتاب خود، «برای تاریخ» می نویسد: با توجه به گستردگی آشوب و شورش در حساس ترین مناطق پایتخت در 18 تیر 1378 دستور هرگونه برخورد با تظاهر کنندگان و آشوبگران از سوی وزیر کشور ابلاغ گردید و 48 ساعت به طول انجامید. در این مدت آشوبگران و اراذل و اوباش نقابدار تحت حمایت بعضی از مدعیان اصلاحات، آزادانه هر کاری که دلشان می خواست انجام دادند از قبیل: دایر کردن پست های ایست و بازرسی، خلع سلاح بعضی از مأمورین گشت های انتظامی، ضرب و شتم و مجروح ساختن بسیاری از مردم و پرسنل شریف نیروی انتظامی. . .

خیابان جلال آل احمد، کارگر شمالی، میدان ولی عصر، خیابان فلسطین و بلوار کشاورز از جمله میادین درگیری و خشونت های خیابانی بودند، آشوب و شورش در حساس ترین مناطق شهر در جریان بود و لحظه به لحظه بر گستره آن افزوده می شد.

آشوبگران در حالی که مجهز به پیشرفته ترین سیستم های ارتباطی، حتی بی سیم های سازمانی بودند، آشوب را به هر نقطه ای از این شهر بزرگ که می خواستند می کشاندند.

تلاش برخی از عناصر افراطی برای کشاندن این حوادث به مسابقه فوتبال بین دو تیم پیروزی و استقلال در استادیوم صد هزار نفری آزادی در روز یکشنبه مورخ 20 تیر ماه 1378 می توانست بر ابعاد این فاجعه افزوده و کشور را در وضعیت بحرانی غیر قابل تصوری قرار دهد.

فرماندهان نیروی انتظامی پس از ناکامی در متقاعد کردن مسئولین ذی ربط، برای به تعویق انداختن این مسابقه تنها با امید به عنایت الهی و تدبیر و درایت خود نگذاشتند آنچه که خواست بدخواهان نظام بود، اتفاق بیفتد.

به هر روی نیروی انتظامی این بازوی امنیتی کشور در این بازی سیاسی قربانی توطئه ای شد که دشمنان نظام آن را طراحی و بازی خوردگان سیاسی داخلی نیز آن را به اجرا درآورده بودند. پس از واقعه کوی دانشگاه، هجوم سازماندهی شده بی سابقه ای به نیروهای انتظامی صورت گرفت و نیروی انتظامی در آن شرایط بس خطیر، از ناحیه دوست و دشمن به شدت مورد بی مهری و هتاکی و توبیخ واقع شد.

حضور و سخنان تحریک آمیز عبدالله نوری در حادثه کوی دانشگاه و نقش روزنامه وی در این حادثه و آشوب های خیابانی سال 1378 چیزی نیست که از خاطره ها محو شود.

 

نوری با استخدام و بکارگیری عناصر مشکوک و بعضاً ضد انقلاب و بی دین، تلاش کرد تا به حرکت اصلاحی جبهه دوم خرداد که وی، آن را یک پروسه برگشت ناپذیر می دانست، شتاب بیشتری دهد. از این رو در مطبوعه خود، موسوم به «خرداد» که با تند مزاجی خاصی نیز توأم بود، در بسترسازی این حرکت از هیچ اقدامی هر چند معارض با مبانی دین و اصول انقلاب دریغ نورزید.

تهاجم بی وقفه به احکام و مبانی دینی و شرعی، حمله به نهادهای قانونی و حمایت از عناصر ضد انقلاب و بی دین، ترویج فلسفه های منسوخ غرب که سرانجامی جز نهیلیسم و پوچ گرایی و دین گریزی نداشت، بخشی از کارنامه نوری در روزنامه اش بود.

تیتر نخست روزنامه خرداد در روز 18 تیر 1378 که حکایت دروغ از به خاک و خون کشیده شدن کوی دانشگاه و کشته شدن تعدادی از دانشجویان داشت، به پیراهن عثمان و پرچم انتقام خواهی آشوب گران بدل شده بود.

 

 

روزنامه زنجیره ای خرداد با تیتر درشتی نوشته بود: «کوی دانشگاه به خاک و خون کشیده شد» و تعداد دیگری از روزنامه‌های موسوم به زنجیره‌ای آن زمان از کشته شدن 3 تا 5 نفر و همچنین مجروح شدن صدها تن از دانشجویان خبردادند.

آشوبگران در حالی که این روزنامه را با آن تیتر درشتش بر فراز دستان خود گرفته بودند و به هر سو می گرداندند، چنان حس انتقام جویی را در دل دانشجویان برمی افروختند که گویی این حرکت را پایانی جز خون خواهی از عوامل نیروی انتظامی نبود.

روزنامه صبح امروز در تاریخ 20/4/78 نوشت:«قتل حداقل 2 دانشجو در حمله نیروی نظامی به خوابگاه قطعی است.». این روزنامه در تاریخ 19/4/78 همچنین نوشت؛«برخوردهای خشونت آمیز لاجرم واکنش‌های خشن نیز در پی خواهند داشت و در نهایت جو جامعه به ناآرامی و التهاب کشیده خواهد شد و اعمال خشونت علیه دانشجویان آن هم در حریم دانشگاه از یک سو جنبش دانشجویی را به اتخاذ شیوه‌هایی وادار می‌کند که موجب گسترش فضای خشن در بخش‌های دیگر جامعه می‌شود و از سوی دیگر راه را برای فرصت طلبانی باز می‌کند که از آب گل آلود خشونت و ناامنی، ماهی‌های دلخواه خود را می‌گیرند.»

روزنامه صبح امروز معتقد بود که جریانات کوی دانشگاه تنها برای به خشونت کشاندن کشور طراحی شده و اصلاحات خاتمی را هدف قرار داده بود.

این روزنامه از مرحله جدید تهاجم سیاسی به دولت خاتمی خبر داد و در تاریخ 78/04/28در مطلبی می‌نویسد؛« تضعیف خاتمی و راه حل‌های او یعنی اوج‌گیری مجدد بحرانها.»

در این میان یکی از اعضای شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت، در تجمع مقابل درب اصلی دانشگاه اعلام کرده بود: اجساد شهدای دانشجو باید به ما تحویل داده شوند و دولت باید امنیت تشییع جنازه باشکوه آنها را که ما برگزار می کنیم تضمین کند.

در حالی که به تصریح گزارش کمیته تحقیق شورای عالی امنیت ملی، احدی در حادثه کوی دانشگاه کشته نشده بود.

پس از گذشت چند روز از آغاز این آشوبگری ها ،مقام معظم رهبری با درک حساسیت شرایط، در پیامی مهم خطاب به ملت شریف ایران و نیروهای انقلابی به ویژه نیروهای مخلص و بسیجی، خواستار حفظ هوشیاری و آمادگی لازم برای فرو خواباندن این فتنه بزرگ شدند.

معظم له در این پیام بسیار مهم که در تاریخ 22 تیر 1378 صادر شده بود، فرمودند:


«بسم الله الرحمن الرحیم
ملت رشیدو غیور ایران، مردم عزیز تهران
دو روز است که جمعی از اشرار با کمک و همراهی برخی از گروهک های سیاسی ورشکسته و با تشویق و پشتیبانی دشمنان خارجی در سطح تهران به فساد و تخریب اموال و ارعاب و عربده جویی پرداخته و موجب سلب امنیت و آسایش مردم شده اند.
دشمنان زبون و حقیر اسلام و انقلاب گمان کرده اند، انقلاب و مردم مؤمن و انقلابی به آنان اجازه خواهند داد که با فتنه انگیزی خود راه سلطه آمریکای جنایتکار را بر میهن عزیز ما هموار کنند. گروهک های وابسته و معاند، طبق تحلیل اربابان و معلمان خود، گمان کرده اند مردم ایران از اسلام و انقلاب، دست برداشته اند و به خیال باطل خود می خواهند از انقلاب اسلامی انتقام بگیرند. ولی غافل از این که ملت مؤمن و شجاع و هوشیار به آنان و اربابان و پشتیبانان آنان اجازه ادامه شرارت را نخواهند داد و نظام مقتدر اسلامی، آنان را به شدت منکوب خواهد کرد.
به مسئو لان در دولت و به خصوص مسئولین امنیت عمومی تاکید شده است که با درایت و قدرت، عناصر مفسد و محارب را در جای خود بنشانند و بی شک کسانی که چشم به فتنه انگیزی های این روسیاهان دوخته اند، مأیوس خواهند شد. ملت بزرگ ایران مخصوصاً جوانان عزیز باید در کمال هوشیاری مراقب حرکات دشمن باشند و به طور کامل با مأموران، همکاری کنند و عرصه را بر عناصر مزدور و خود فروخته دشمن، تنگ نمایند و به خصوص فرزندان بسیجی ام باید آمادگی های لازم را در خود حفظ کنند و با حضور خود در هر صحنه ای که حضور آنان در آن لازم است، دشمنان زبون را مرعوب و منکوب سازند.
تأیید اسلام و مسلمین را از خداوند متعال مسألت می کنم.
سید علی خامنه ای - 22/4/.78 »

به دنبال این پیام مهم، نیروهای جان برکف بسیج وارد کارزار شدند تا بار دیگر اخلاص، تعهد و اقتدار خود را که پس از جنگ به طور ناجوانمردانه، هدف ظالمانه ترین اتهامات قرار گرفته و پایمال هوا و هوس عده ای
قدرت طلب و شماری بازی خورده سیاسی شده بود، نشان دهند.

ورود به موقع و مؤثر نیروهای بسیج و عناصر خودجوش مردمی، ناگهان توفانی از رعب و وحشت در دل ترسان آشوبگران بر پا کرد، اندکی بعد مقاومت جبهه آنان در هم شکست. عده ای متواری و عده ای دیگر از عناصر محارب و عربده جو دستگیر و به چنگال قانون سپرده شدند.

این چنین با یک اشاره رهبری چشم فتنه از حدقه بیرون کشیده شد و ملت هوشیار و بیدار ایران نیز برای تثبیت امنیت و در لبیک به ندای رهبر خود در تهران و سراسر میهن اسلامی با حضور میلیونی و حماسی خود مانور عظیم حمایت از ولایت را به زیباترین شکل ممکن به تصویر کشیدند در حالی که فقط و فقط یک تصویر در دست داشته و یک شعار بر زبان: «ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند».

با این حال بحران تیرماه 1378بدون این که حتی یک تیر از لوله تفنگی شلیک شود، ظرف سه روز به بهترین شکل ممکن مدیریت و مهار شد.

 

متن کامل بیانات رهبر انقلاب در دیدار دانشجویان و مردم‏ 78/4/21

۱۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۸۷ ، ۲۰:۵۶
حمیدرضا بیانی

اکثر مورخان، در بررسی شرح حال مقامات بلند پایه اسرائیل از گلدامایر به عنوان زنی جسور یاد کرده‌اند که توانسته اسرائیل را در مقطعی حساس از بحران خاورمیانه رهبری کند. ولی مسیری را که برای احراز این مقام طی کرده است بازگو نمی‌کنند. مطلب زیر برگی از پرونده زندگی این زن صهیونیست است.


* * * *


«گلدامایویچ مایر» نخست‌وزیر پیشین اسرائیل در سوم مه 1898 در شهر کیف مرکز «اوکراین» در روسیه تزاری به دنیا آمد و در 1906 همراه با خانواده‌اش به امریکا مراجعت کرد. پدرش نجار بود و 5 پسرش در کودکی مرده بودند. خانم مایر در مدرسه‌ای دولتی در شهر میلواوکی در امریکا مشغول تحصیل شد. والدینش مایل بودند او منشی بشود اما وی معلم شد و از همان آغاز به نهضت صهیونیستی در امریکا پیوست. او با یکی از همکاران صهیونیست خود به نام «موریس می‌پرسون» ازدواج کرد. این دو در 1921 عازم اورشلیم شدند و این در حالی بود که به تازگی فلسطین تحت قیمومیت انگلیس درآمده بود و عملیات انتقال تدریجی یهودیان به فلسطین آغاز شده بود. طبعاً تا قبل از ظهور اسرائیل در 1948 او نیز در فلسطین همچون هزاران یهودی دیگر زندگی می‌کرد. اماهمکاری‌های فراوان وی با گروههای زیرزمینی یهود از قبیل ایرگون، اشترن، هاگانا و سایر تشکیلات پنهان صهیونیستی که به کار انتقال یهودیان اروپا به فلسطین اشتغال داشتند، باعث شده بود وی غالب اوقات بیرون از خانه باشد.


12 ساعت پس از آنکه بن گوریون مؤسس اسرائیل، نطق تاریخی خود را در زمینه تأسیس رژیم صهیونیستی در 14 مه 1948 ایراد کرد، دولتهای عرب همجوار فلسطین خود را برای حمله به این رژیم نوظهور آماده کردند.


دولت اسرائیل که از ائتلاف چند سازمان مخفی صهیونیستی تشکیل شده بود، چون از ابتدا این وضع را پیش‌بینی می‌کرد از چند ماه قبل جاسوسانی را به کشورهای عرب همجوار اعزام کرده بود.


گلدامایر که در آن زمان یک زن جوان یهودی بود در پوشش یکی از همین جاسوسان و به عنوان توریست راهی اردن شد و در مجاورت خانه چند تن از نظامیان اردنی اقامت گزید. وی به تدریج توانست به عنوان یک تبعه بخش اروپائی روسیه نظر چند تن از افسران اردنی را به خود جلب کند و طرح دوستی با آنان بریزد. گلدامایر با تن دادن به فحشا توانسته بود در داخل نظامیان بلندپایه رژیم اردن نفوذ نماید، در مجالس آنان شرکت کند و از مؤسسات نظامی، مراکز و مقرهای نظامی این کشور مطلع شود. او تا زمان تکمیل اطلاعات خود به این نوع روابط ادامه داد. مایر چند روز قبل از نطق بن گوریون وارد فلسطین اشغالی شد و تصمیم ارتش اردن را برای جنگ با اسرائیلیها در حد یک «احتمال قوی» به مقامات صهیونیستی اطلاع داد.


گلدامایر سپس اطلاعاتی را که توانسته بود از مؤسسات نظامی اردن و روحیه افسران آن کشور جمع‌آوری کند در اختیار صهیونیستها قرار داد. گزارشهای دقیقتری نیز سایر جاسوسان رژیم صهیونیستی از پایتخت‌های مصر و لبنان و سوریه آورده بودند و دولت بن گوریون نیز با استفاده از این اطلاعات توانسته بود در اولین جنگ خود با کشورهای عربی، به پیروزی دست یابد.


فعالیتهای سیاسی گلدامایر سبب شده بود اکثر اوقات اعتنائی به زندگی مشترک با شوهرش نداشته باشد. در نتیجه در 1945 شوهرش وی را طلاق داد و گلدامایر تا پایان عمر بیوه ماند. او در این سالها توانست در رأس تشکیلات مالی سازمانهای یهود میلیونها دلار برای مسلح کردن اسرائیل آتی، پول جمع‌آوری کند. مایر حتی در سالهای ازدواجش از طریق روابط نامشروع تلاش می‌کرد از هر منبع ممکن پول برای تشکیلات مخفی صهیونیستها به دست آورد. بعد از تشکیل دولت اسرائیل وی بلافاصله وارد فعالیتهای سیاسی شد. اولین شغل او در 1948 در سفارت اسرائیل در مسکو بود. او از 1949 تا 1956 در زمان نخست‌وزیری بن گوریون وزیر کار اسرائیل بود. سپس از 1956 تا 1966 به مدت 10 سال وزیر خارجه این کشور شد. او در این مدت بیش از هر کسی به مسافرت در سراسر جهان پرداخت. با مرگ «لوی اشکول» نخست‌وزیر وقت اسرائیل در اکتبر 1969 خانم گلدامایر در انتخابات به پیروزی رسید و در رأس دولت صهیونیستی قرار گرفت. وی این سمت را تا 1974 حفظ کرد و سپس در دهم آوریل این سال به دلیل اوجگیری مخالفت اعضای حزب کارگر که خود عضو آن بود، از مقام نخست‌وزیری اسرائیل استعفا کرد و در هشتم دسامبر 1978 / 17 آذر 1357 در 80 سالگی درگذشت.

منبع : نشریه دوران
 

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۸۷ ، ۰۲:۰۱
حمیدرضا بیانی

امروز سومین سالگرد حماسه سوم تیرسال 84 است که در آن ملت ایران با آرای قاطع خود به گفتمان عدالت و رفع فقر و فساد و تبعیض دکتر احمدی نژاد، پاسخ مثبت دادند.

قصد داشتم از عملکرد سه ساله دولت چیزی بنویسم با خود گفتم از کجا شروع کنم ؟ُاقتصاد - فرهنگ - سیاست خارجی یا داخلی

بعد دیدم دوستان بسیاری در این روز و روزهای قبل و فرداها از دولت تجلیل و یا نفد می کنند و در مقابل هم دشمنان دولت هم در این ایام به گونه ای از رییس جمهور انقلابی تقدیر می کنند و آن هم تخریب دولت است

به هر حال من بر آن شدم تا در این مدت سه سال مروری بر بیانات ارزشمند رهبر انقلاب در خصوص دولت نهم داشته باشم

البته یادآوری این گونه بیانات برای خود و دوستان اصولگرای بنده است

یا علی

----------------

رهبر معظم انقلاب در شهریور سال ۸۵ در دیدار اعضای هیات دولت بیانات ارزشمندی ایراد کردند،ایشان در این دیدار بیان داشتند:

« آنچه که من میخواهم در این جلسه‏ى خصوصى و صمیمى به شما دوستان عزیز عرض بکنم، این است که فرصت این روز و روزگارى که شما بر سر کار هستید، بسیار فرصت استثنایى و مغتنمى است؛ حقیقتاً از دوره‏هایى است که ما نظیر آن را در گذشته‏ى دوران انقلاب تا امروز کم داشته‏ایم.

اولاً، شعارهاى دولت و مسئولان و اهداف تعیین‏شده‏ى آنان کاملاً با مبانى انقلاب و با مبانى اعلام‏شده‏ى امام عزیز ما منطبق است.

ثانیاً، این گفتمان در بین مردم به طور محسوسى زنده است و وجود دارد؛ که وجود این گفتمان میان مردم هم، عامل عمده و اصلىِ گرایش آنها به این دولت و این رئیس‏جمهور محترم بود.

مردم، تشنه‏ى عدالت، تشنه‏ى مبارزه با فساد و تشنه‏ى تمسک به اصول انقلاب بودند، که وقتى دیدند یک نفر صادقانه این شعارها را سر دست گرفته و مطرح میکند، حول محور او جمع شدند؛ خود این نعمت بزرگى است که این تفکر به صورت یک گفتمان مسلط در جامعه درآمد و همچنان ادامه دارد و بعد از روى کار آمدن این دولت، بحمداللَّه تقویت هم شده است.

طبیعت کار هم این است، هر چه شما بهتر، بیشتر، صمیمى‏تر و پایبندتر به اصول حرکت کنید و پیش بروید، عمق این ایمان در دلهاى مردم ما بیشتر خواهد شد و تغییر آن به وسیله‏ى دستهاى بیگانه، براى آنها دشوارتر خواهد شد.

بنابراین فرصت، واقعاً فرصت مهمى است. مردم به دولت اعتماد دارند؛ دولت، خود را جزوِ مردم و از جنس مردم میداند و مى‏شمارد؛ از لحاظ انعکاس بین‏المللى، کشور از یک عزت کم‏سابقه یا بى‏سابقه‏اى برخوردار است؛ ابهت نظام اسلامى، عظمت ملت ایران، رسایى و شفافیت اغراض و اهداف جمهورى اسلامى در دنیاى اسلام، بیش از همیشه است؛ و حّتى در دنیاى غیر مسلمان، امروز عزت و ابهت ملت ما بسیار برجسته است و این را همه تصدیق میکنند و از نشانه‏ها و عکس‏العملهاى خارجى‏اش هم این را مى‏فهمیم. به هر حال، فرصت بسیار مهمى است.»

رهبر انقلاب در بخش دیگری از بیانات خود این بار در جمع کاگزاران نظان می فرمایند:

 

«امروز خوشبختانه یک وضع استثنائى در طول چندین سال گذشته وجود دارد. از این جهت استثنائى است که شعارهاى اساسى انقلاب به عنوان محور برنامه‏ریزیها و حرکتها و سیاستها اعلام میشود. این هم یک جهت دومى که فرصت خدمت امروز را مهم میکند و فرصت مغتنمى قرار میدهد.

شاید بعضیها - حتّى بعضى مخلصین انقلاب، نه بیگانه‏ها و بددلها؛ حتّى نزدیکان - در طول بعضى از سالهاى گذشته تصورشان این بود که شعارهاى اصلى انقلاب؛ سربلندى اسلام، مسئله‏ى عدالت، مسئله‏ى مبارزه با استکبار، تلاش و مجاهدت براى رفع استضعاف از مستضعفان، دیگر روزگارش تمام شده است! بعضى البته جسارت و گستاخى کردند و همینها را نوشتند و گفتند! اشتباه میکردند، معلوم بود؛ میدانستیم اشتباه میکنند. اما این گستاخى، دلها را خراش میداد. امروز به همت ملت ایران، با انتخاب ملت ایران، دولتى سر کار آمده است که شعارهاى اصلى انقلاب، شعارهاى اساسى و اصولىِ اوست. گفتمان مفاهیم انقلاب اسلامى، امروز گفتمان رائج و غالب است؛ این خیلى اهمیت دارد. من البته این را پیش‏بینى میکردم. من شاید حدود هفت سال، هشت سال قبل از این، در جلسه‏ى کارگزاران نظام اسلامى که در همین حسینیه تشکیل شد، دلائلى آوردم بر اینکه دشمنان انقلاب که خیال میکنند میتوانند انقلاب را به فراموشى بسپرند و قربانى کنند و از رویش عبور کنند، اشتباه میکنند؛ گفتم نمیتوانید؛ میدانستیم اشتباه میکنند. بحمداللَّه ملت ایران همت کردند و آنچه که میخواستیم، شد. این هم یک فرصت است. پس مسئولیت کنونىِ شما در یک چنین موقعیتى است که شعارهاى انقلاب، اصول اساسى برنامه‏ریزى در این دولت اعلام میشود؛ این هم خیلى مهم است. پس مسئولیتها را مغتنم بشمرید.»

 

                                                                             ادامه دارد...

 

 

۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۸۷ ، ۰۲:۲۴
حمیدرضا بیانی