1- سید ابوالحسن بنی صدر روزهای پایانی خرداد 60 را در توهم سیر می کرد. او با این تصور که می تواند با تکیه بر میلیشیای سازمان مجاهدین خلق و هواداران آن، خود را در نقش یک رهبر اپوزیسیون با پایگاه اجتماعی فراگیر قرار داده و در برابر جمهوری اسلامی قدعلم کند، اشتباهات استراتژیکش را یکی پس از دیگری رقم زد.
اینچنین بود که سید ابوالحسن بنی صدر با توهم خودبزرگ بینی، پیوندش ر ا از آحاد ملت و امام قطع کرد و به دامان میلیشیای سبزپوش سازمان نفاق سقوط کرد. سازمان مجاهدین خلق (منافقین) توانسته بود تا پیش از آن به «محور» اصلی کلیه گروههای متخاصم و معاند نظام از طیف چپ تا راست تبدیل شود. سازمان بعد از برکناری بنیصدر از فرماندهی کل قوا توسط امام(ره) رسماً با صدور اطلاعیهای از وی حمایت کرد و با تظاهرات پراکنده در بعضی نقاط کشور مقدمات شورش علیه نظام را آغاز کرد.
پس از تصویب بررسی طرح عدم کفایت سیاسی بنیصدر در مجلس شورای اسلامی، سازمان که میپنداشت بهانه و فرصت مناسبی برای اعلام شورش علیه امام و نظام جمهوری اسلامی به دست آورده است، به سرعت به تدارک و آمادهسازی یک حرکت مسلحانه وسیع و گسترده در 30 خرداد 60 پرداخت. سیام خرداد روزی بود که طرح عدم کفایت رئیس جمهور در جلسهی علنی مجلس به بحث و رأیگیری گذاشته میشد.
در رهنمودهای درون گروهی به اعضاء و هواداران تشکیلاتی سازمان در آن زمان، اینگونه اعلام موضع شد: "کارهای پراکنده کافی است و آمادگی لازم در مردم به وجود آمده است. راهپیماییهای مقطعی اثر خود را کرده و مرحله گذار کمی به کیفی رسیده است. زمینه عینی انقلاب آماده است و ما اگر زمینه ذهنی را آماده کنیم، انقلاب انجام میشود. این قابل پیشبینی است که پس از قیام 30 خرداد تمامی امکانات سرخ (غیرقابل استفادهی علنی) ما سفید بشود."(1)
عصر روز شنبه سیام خرداد 60 درگیریهای وسیع و گستردهای توسط دستههای مسلح سازماندهی شدهی میلیشیای سبزپوش و هواداران سازمان در سطح شهر تهران رخ داد و در بعضی شهرستانها نیز اقدامات مشابهی از سوی عوامل سازمان انجام شد. با صدور اطلاعیه سیاسی نظامی سازمان مجاهدین خلق (منافقین) از آن تاریخ این سازمان رسماً وارد جنگ مسلحانه و قتل و کشتار مردم وفادار و علاقمند به نظام جمهوری اسلامی گردید.
2-مشکل سید ابوالحسن بنی صدر از توهم "برخورداری از پایگاه رای 11 میلیونی" آغاز شد و در پی آن، "مقاومت در برابر نهادهای قانونی" نظام جمهوری اسلامی شامل مجلس، قوه قضائیه، شورای نگهبان و نهایتاً ولی فقیه در رفتار و کنش سیاسی او ظهور کرد. بنی صدر فکر می کرد 11 میلیونی که به او رأی داده اند، علاوه بر رأیشان، یک فقره چک سفید هم به او اعطاء کرده اند و او می تواند با این چک سفید هر هزینه ای را برای نظام و انقلاب رقم بزند. او نمی دانست که ملت ایران تنها تا مرز "خط امام و انقلاب " او را همراهی می کنند و به محض عبور از این خط، تنها این میلیشیای سبزپوش نفاق است که بسان "خس و خاشاک" گرداگرد او آمده و زمینه سقوطش را فراهم می آورند.
اکنون تجربه سقوط سید ابوالحسن بنی صدر و مقاومت لجوجانه و مغرورانه وی در برابر نهادهای قانونی جمهوری اسلامی و اتکاء بی فایده اش به میلیشیای سبز پوش نفاق فراراه میرحسین موسوی قرار دارد.
میرحسین موسوی باید یکبار وقایع منتهی به 30 خرداد 60 و کنش سیاسی سید ابوالحسن بنی صدر در برابر نظام را مرور کند و دریابد که راهی که در آن قدم گذارده و با سرسختی لجوجانه در برابر نهادهای قانونی کشور، خود را به تحرکات جماعت سبزپوش حاضر در کوی و برزن دلخوش داشته است، سرانجامی بهتر از بازیگران و طراحان پشت پرده شورش کور 30 خرداد 60 نخواهد داشت.
اکنون میرحسین موسوی بر سر یک دوراهی تاریخی قرار گرفته است. یا مسیر آشوبزای کنونی را ادامه دهد و عاقبتی چون عاقبت سیدابوالحسن بنی صدر را در سرنوشت خود ثبت نماید و یا آنکه با بازگشت به مدار قانون و نظام، همچنان وجاهت خود را در میان ملت ایران محفوظ دارد.
والعاقبه للمتقین / دکتر عبدالرضا داوری