حمیدرضا بیانی

تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام

حمیدرضا بیانی

تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام

حمیدرضا بیانی

هر یک از ما از غیب الغیوب حرکت کردیم
از اصلاب عبور کردیم
بدون اختیار و خواست خودمان در اینجا به هم بر خوردیم
از اینجا هم به غیب الغیوب می رویم
ممکن است بعد از این هم یکدیگر را نبینیم

نقدی بر اظهارات مشایی

جمعه, ۱۵ مرداد ۱۳۸۹، ۱۲:۴۲ ق.ظ
یک موقع است شخصیت اسلام شناس، تاریخ شناس و ایران شناسی چون استاد شهید آیت‌الله مطهری، نتیجه‌ی سال‌های تحقیقات علمی خود را در کتابی تحت عنوان «خدمات متقابل ایران و اسلام» منتشر می‌نماید و در آن به صورت مستدل به آثار دین مبین اسلام در رشد فرهنگ و تمدن ایرانیان و نیز فرهنگ ایرانیان به معرفی اسلام اشاره می‌کند، آن وقت سطر به سطر و حتی کلمه به کلمه‌ی بیانات او محل تأمل است و منتقد نیز می‌تواند نقدی علمی و مستند بر آن بنویسد، اما یک موقع نشست یا اجلاسی تبلیغاتی ترتیب داده شده است، اقشار و تیپ‌های متفاوت و حتی متضادی – از مؤمن گرفته تا مشهور به جاسوسی – در آن شرکت دارند و رئیس دفتر ریاست جمهوری نیز برای آنان یک سخنرانی ژورنالیستی می‌کند، آن وقت زیاد جای نکته‌گیری و حتی نگرانی نیست. چه بسا اگر انتقادی جدی هم وارد شود، گوینده یا می‌گوید: «شما منظور مرا خوب درک نکردید» و یا می‌گوید: «منظور من این نبوده است».

متأسفانه سخنان آقای مشائی همیشه دارای نکات مبهم و گاه شبهه‌ناکی بوده است که اسباب را برای دغدغه و نگرانی خودی‌های دلسوز به دین، مملکت، ملت و نظام و بهانه را برای مانور و ضد تبلیغ غیر خودی فراهم نموده است و زمینه را نیز برای گستردگی شایعات متعدد که ممکن است صحتی هم نداشته باشند، فراهم نموده است! که البته اینها همه مبین ضعف در موضوع‌شناسی، زمان شناسی، موقعیت‌شناسی و مخاطب‌شناسی یک مبلغ است.

البته در این که هر انسانی و به ویژه هر مسلمانی باید عاقل، عالم، عارف و عامل باشد شکی نیست و دلیلی نیست که اگر هر کسی دو کلمه از علمی آموخت، حتماً به میدان بیاید، لذا این که هر کسی یافته‌های درست، غلط، شبهه‌ناک و یا صحیح اما نادر خود را با استفاده از امکان فرافکنی بیان دارد، محل بحث، تأمل و نقد است. در هر حال ایشان در رفتار و گفتارهای خود نشان داده‌اند که بسیار مایلند در عرصه‌های «نظری» به عنوان یک «نظریه‌پرداز» وارد شده و عرض اندام نمایند، اما نه خود کار اجرایی را رها نموده و وارد این عرصه می‌شوند تا از علوم بیشتر و تخصصی برخوردار شوند و نه کار اجرایی مجالی برای ارتباطات و مطالعات و تعمق بیشتر به ایشان می‌دهد. اما در عین حال شخصیت حقوقی [پست) و امکانات عمومی سبب می‌شود که هر جمله‌ی ایشان فرافکنی شود. در هر حالی که در جامعه 70 میلیونی ما، خیلی‌ها، خیلی حرف‌ها می‌زنند که اغلب زیباتر، جامع‌‌تر، منطقی‌تر و منطبق‌تر با اندیشه‌ی اسلام ناب محمدی (ص) نیز هست، اما چون مسئولیت و امکانی ندارند، حرف‌هایشان پخش نشده و در جمع کوچکی از مخاطبین محصور می‌ماند.

جمله‌ی ایشان مبنی بر «اگر ایرانیان نبودند اسلام در میان خروارها توهم ناشی از ناسیونالیسم عربی مدفون بود»، نیز یک جمله‌ی ژورنالیستی است و زیاد جای بحث و انتقاد ندارد. اما چون به عنوان سؤال مطرح شد، پاسخ می‌دهیم که اصلاً چنین نیست. بلکه اگر ایرانیان نبودند، خداوند متعال محتاج و گرفتار نمی‌ماند، بلکه قوم دیگری به جای آنها می‌گذاشت که آنها مؤمن و صالح بودند. چنان چه خداوند متعال خطاب به همه‌ی مؤمنین [برای آن که آنان گمان نکنند که اگر نبودند، خداوند متعال شکست می‌خورد و دین نهایی و جهانی‌اش مدفون می‌شد]، می‌فرماید:

«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکافِرینَ یُجاهِدُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ» (المائده - 54) 

ترجمه: هان اى کسانى که ایمان آورده‏اید اگر کسى از شما از دینش بر گردد، بدانید که خدا به زودى مردمى را- براى گرایش به این دین- مى‏آورد که دوستشان دارد و آنان نیز وى را دوست دارند، که اینان مردمى هستند در برابر مؤمنین افتاده حال و در برابر کافران مقتدر، مردمى که در راه خدا جهاد مى‏کنند و از ملامت هیچ ملامت‌گرى پروا ندارند و این خود فضلى است از خدا، فضلى که به هر کس صلاح بداند مى‏دهد و خدا داراى فضلى وسیع و علمى وصف ناپذیر است‏.

پس، در واقع این خداوند متعال است که به ما ایرانیان افتخار داده است و ما را برای دین خود برگزیده است. و البته این فضل اختصاص به ایرانیان ندارد، منتهی در این کشور به جهت «ولایت‌پذیری» و رشد در شعاع نور فرهنگ تشیع و اهل بیت (ع)، تجمع انسان‌های فرهیخته بیشتر است.

بدیهی است که همین قوم، در زمانی که آتش‌پرستی می‌کردند، یا زمانی که به حکومت‌های ننگین اموی و عباسی تن داده بودند، یا برهه‌‌هایی که در مقابل استعمار روسیه و انگلیس سکوتی ذلت‌بار بر لب داشتند، یا دوره‌ای که به حکومت ننگین پهلوی تن داده بودند، هر چند ایرانی بودند، اما آن قوم بزرگ و برگزیده خداوند متعال نبودند. مگر عده‌ای از مردم که آگاه، مؤمن، مجاهد و ... بودند، اما به خاطر جهل اکثریت، امکانی برای قیام نداشتند. و از این مؤمنین برجسته، همیشه و در همه جای عالم وجود دارد و خداوند متعال نیز به علم، ایمان و عمل صالح افراد و اقوام نگاه می‌کند و نه به شناسنامه، کارت ملی یا ملیت آنان.

به تاریخ دور نمی‌رویم، به تاریخ انقلاب شکوهمند اسلامی در همین ایران نگاه می‌کنیم: یک اسلام، یک تشیع، یک فقاهت و مرجعیت، یک رهبر، یک قوم، اما در نسل متفاوت، با دو بینش و دو گرایش و دو همت مجزای مردم (یا همان قوم)، نتیجه‌‌ای کاملاً معکوس داده است.

امام خمینی (ره)، یک عالم، فقیه و مرجع شیعی بود که در سال 1343، در همین ایران و از میان ایرانیان و نیز از همین حوزه‌ علمیه فیضیه‌ قم قیام کرد و همه‌ی مراجع‌، فقها، مسلمانان، آزاد اندیشان را به فریادرسی خواند و ننگ استعمار و قوانینی چون «کاپیتولاسیون» را با جملات روشنگرانه و کوبنده‌ای چون: «ما را فروختند، استقلال ما را فروختند و باز هم چراغانی کردند و پایکوبی کردند. اگر من به جای اینها بودم... می­گفتم بیرق سیاه بالای سر بازارها بزنند... به حسب این رأی ننگین، اگر یک مستشار امریکایی یا یک خادم مستشار امریکایی به یکی از مراجع تقلید ایران، به یکی از افراد محترم ملت، به یکی از صاحب­منصبان عالی‌رتبه ایران هر جسارتی بکند، هر جنایتی بنماید، پلیس حق بازداشت او را ندارد؛ محاکم ایران حق رسیدگی ندارند؛ ولی اگر به یک سگ آنها تعرض بشود، پلیس باید دخالت کند، دادگاه باید رسیدگی نماید!» به اذهان عمومی ابلاغ کردند، اما چه شد؟! آن موقع این قومی که اگر نبودند «اسلام» مدفون می‌شد کجا بودند؟! آیا اسم‌شان مسلمان، مذهب اکثریت‌شان تشیع و پیرویشان از فقه و تقلیدشان از مرجعیت نبود؟! حتی رگ غیرت ایرانیت آنها نیز نجوشید، چه رسد به اسلامیت‌شان! اما خداوند متعال لنگ و محتاج کسی یا قومی نیست. نعمت را بر قومی ارزانی داشت، قدر ندانستند. امامشان تبعید شد. ده‌ها سال گذشت، اقوام دیگری را جایگزین نمود که قدر دانستند و در سال 1357، به خیابان‌ها ریختند، الله اکبر – خمینی رهبر گفتند، حکومت طاغوت را سرنگون کردند، و هزینه‌های سنگین آن را نیز با صبر، مجاهدت، ایثار و شهادت پرداخت کردند (و می‌کنند). پس، اقوام اسلام را زنده و پابرجا ننموده‌اند، بلکه اسلام اقوام را زنده و پویا می‌نماید.

 اما، نکته‌ی مهم دیگر آن که، اگر چه هر ملتی باید به تاریخ و افتخارات خود [در جهت رشد بیشتر] علاقه داشته و احترام بگذارد و آن را حفظ کند و نیز تاریخ افتخار آفرین بسازد، اما خاک پرستی و ملی‌گرایی بدین معنا، به هر شکل‌اش بد و جاهلانه است و فرقی نمی‌کند بین «ناسیونالیسم عربی» یا «ناسیونالیسم ایرانی». و اگر قرار باشد یک ملیت ناسیونالیسم با اسلام منافات داشته یا به مسلمین ضرر برساند، حتماً نوع دیگرش نیز منافات دارد و ضرر می‌رساند. و این نه تنها ساده‌لوحی، بلکه دقیقاً خلاف بینش توحیدی وجهان‌بینی اسلامی است که ما گمان کنیم، ایرانیت حتماً و در هر شرایطی بهتر از عربیت است. عرب‌ها، ترک‌ها، انگلیسی‌ها و اسرائیلی‌های ناسیونالیست نیز همین‌گونه می‌اندیشند. و دست کم آنان که داعیه‌ی حکومت جهانی و زمینه‌سازی برای یک‌پارچگی انسان‌ها و ظهور و حکومت حضرت مهدی عج‌الله تعالی فرجه‌الشریف را دارند، نباید دارای چنین باورهایی که مخصوص دوران جاهلیت است داشته باشند.

تعریف خداوند متعال راجع به اقوام، همیشه مشروط به ایمان و عمل صالح آنان است و از نظر خداوند متعال، که ملک همه‌ی آسمان‌ها و زمین و هر چه در آنهاست متعلق به اوست، فرقی بین ایرانی، عرب، آمریکایی، هندی و ... نیست، مگر به ایمان و تقوایشان. این مطلب در عین ژرفای شگفت‌آورش، عمومی‌ترین درس اسلام است که امروزه حتی هر عوامی از آن مطلع است:

«وَ مِنْ آیاتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَ أَلْوانِکُمْ إِنَّ فی‏ ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْعالِمینَ» (الروم - 22)

ترجمه: و یکى از آیات او خلقت آسمان‌ها و زمین و اختلاف زبان‌هاى شما و رنگ‌هایتان است که در اینها آیاتى است براى دانایان‏.

«یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ» (الحجرات - 13)

ترجمه: هان اى مردم ما شما را از یک مرد و یک زن آفریدیم و شما را تیره‏هایى (اقوامی) بزرگ و تیره‏هایى کوچک قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید (نه اینکه به یکدیگر فخر کنید) و فخر و کرامت نزد خدا تنها به تقوى است و گرامى‏ترین شما با تقوى‏ترین شما است که خدا داناى با خبر است.

پس، از دیدگاه اسلام و عقل (که اسلام دقیقاً منطبق با عقل است)، ناسیونالیسم به هر شکلش محکوم است و سدی برای رشد بشر که مستلزم رهایی از قیدهای دنیوی و نفسانی است و نیز «جهانی‌سازی» که شعار اسلام بوده و امروزه استکبار جهانی نیز به دنبال تحقق سلطه‌جویانه آن است به شمار می‌رود.

البته مجدد متذکر شویم که گاهی اذهان دچار افراط یا تفریط می‌شوند و بوق‌های مسموم تبلیغاتی نیز از این معنا سوء استفاده می‌کنند و سعی می‌کنند تا ایرانیان را بر علیه اسلام تهییج و تحریک کنند و شعار می‌دهند که این مسلمانان اصلاً اعتقاد، باور و علاقه‌ای به کشور و ملیت و وطن خود ندارند! ولی نه تنها چنین نیست، بلکه در واقع اندیشه‌ی توحیدی و باور و التزام به اسلام، نه تنها هیچ منافاتی با «حب وطن» ندارد، بلکه ضامن تحقق آن در چارچوب‌های الهی و اسلامی است. چنان چه امروزه شاهدیم هر کس «الله اکبر» می‌گفت، تا پای جان از یک وجب خاک این کشور دفاع کرد، اما آنان که به ظاهر «ایران – ایران» می‌گفتند، یا فرار کردند و یا در داخل آب به آسیاب دشمن ریختند. در همین فتنه‌ی اخیر نیز شاهد بودیم که اسلام باوران به پای صندوق‌های رأی رفتند و نظام سیاسی اسلامی کشور خود را مستحکم‌تر نمودند، و مدعیان ناسیونالیسم و ایرانیت، با شعار «ایران، ایران – نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران!»، با آمریکا، انگلیس، اسرائیل و دشمنان اسلام و ایران [و حتی سازمان منافقین] هم صدا و هم سو شدند.

بدیهی است که بسیار فرق است بین نگاه اسلامی به یک کشور و یک قوم و تاریخ آن،  با نگاه ناسیونالیستی به یک دین، جهان بینی و ارزش‌های آن!

چنان چه بیان شد، افتخارات ایرانیان چه در تمدن قبل از اسلام – که آن را نیز از تعلیمات انبیای قبل گرفته بودند – و چه در تمدن بعد از اسلام، قابل قیاس با هیچ یک از ملل دیگر مسلمان نیست، که چنان چه بیان شد، آن هم به خاطر «ولایت‌پذیری» است. بالاخره قرار نیست که پیروان دروازه‌ی شهر علم، حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام و رهروان راه حضرت فاطمه (ع) و امام حسن و سیدالشهداء و سایر ائمه (ع) و منتظران ظهور و حکومت جهانی حضرت امام مهدی (عج)، با پیروان اصحاب سقیفه، معاویه، یزید ... و امروزه وهابیت، هر دو از نظر رشد و کمال شخصی و اجتماعی به یک نتیجه و یک مقصد برسند. اما چنین نیست که گمان کنیم خداوند محتاج ما مانده بود و اگر ما نبودیم، اسلام مدفون می‌شد! و چنین نیست که گمان کنیم: (به قول آقای مشایی): «بشر نخستین بار خود را در خاک پاک ایران شناخته است». خیر اصلاً چنین نیست. بشر دیروز و بشر امروز و فردا، همه از نسل حضرت آدم ابوالبشر (ع) هستند و او برگزیده خدا و خلیفه‌ی خدا بود و خداوند متعال او را به علم همه‌ی اسماء (نشانه‌هایش) که از جمله انسان و انسانیت بود، تعلیم نموده بود. علومی که حتی ملائک با آن نا آشنا بودند:

«وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِکَةِ فَقالَ أَنْبِئُونی‏ بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ» (البقره - 31)

ترجمه: و خدا همه نام‌ها را به آدم بیاموخت پس از آن همه آنان را بفرشتگان عرضه کرد و گفت اگر راست مى‏گویید مرا از نام اینها خبر دهید.

البته اگر خاک و منطقه‌ی جغرافیایی هم مهم باشد، لازم به ذکر است که بر طبق احادیث و روایات موجود نیز حضرت آدم (ع) در منطقه‌ای در هندوستان هبوط یافت و نه در ایران، و معرفت کامل، نیز در «جبل‌الرحمه» واقع در صحرای عرفه ـ محل معرفت و شناخت – در منطقه‌ی حجاز و نزدیک به بیت‌الله حاصل شد. لذا بشر ابتدا خود را در آنجا شناخت.

اما، همان‌طور که بیان شد، این یک اجلاس از ایرانیان مقیم خارج از کشور بوده که رئیس دفتر ریاست جمهوری نیز می‌خواسته صحبتی کند که هم از اسلام چیزی گفته باشد و هم از ایران. لذا زیاد جای دغدغه یا خرده‌گیری نیست و چه بسا اگر با خودشان نیز یک بحث و نقد علمی شود، خواهند گفت: منظورم این نبود. یا می‌گویند: شما منظورم را نفهمدید.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۹/۰۵/۱۵
حمیدرضا بیانی

نظرات (۱۰)

سلام
خسته نباشید.راستش من وقت نکردم نوشته شمارو بخونم.فقط یک نگاه گذرا داشتم.ولی نظر شخصیم درباره آقای مشایی اینه:من در عین حال که ایشونو تایید نمی کنم و انتقاد های زیادی نسبت بهشون دارم ولی احساس می کنم این آقا نکات مثبت زیادی هم داره که گویا کسی علاقه ای به دیدن اون ها نداره!متاسفانه اظهار نظر عجولانه یکی از وی‍‍‍ژگی های اصیل ما ایرانی هاست.اینقدر میگیم یکی بد که هیچ کس نمی تونه نظرمونو تغییر بده.اتفاقاتی که توی جامعه وعاظ بعد از حضور آقای مشایی رخ داد جای تامل داره....
التماس دعا برادر اصول گرا
عزیز دل من چرا همیشه کف روی آب را می بینیم
ببینید امروز چیزی که در دنیا از اسلام می گویند و به خورد مردم دنیا داده شده، این است که اسلام، اسلام طالبانی، اسلام تحجر، اسلام عربستانی است که نمادش هم ریگی، وهابیون ضد اجتماع، جنگ و خونریزی است این تصوری است که غربی ها در ذهن مردمان دنیا به وجود آورده اند، نکته دیگر اینکه به واقع به غیر از ایران چه کشوری در آن اسلام به معنای واقعی و نزدیک به اسلام ناب وجود دارد؟ کدام کشور؟ عربستان؟ مالزی؟ افغانستان؟ کجا...
این اسلام شیعی را ما باید به تمام دنیا صادر کنیم...ایران می تواند بستری خوبی برای این کار باشد... شما وقتی می خواهی جایی را نمایش دهی باید طرف را به آن موجودیت نزدیک کنی؟ به واقع مردم دنیا را می توان به تعابیر مختلف اسلام نزدیک کرد؟ می شود برایشان تبیین کرد کدام اسلام اصیل است؟ ترکیه اصیل است یا عربستان؟ یا ایران
شما اگر ایران را معرفی کنید می توانید اسلام را هم معرفی کنید اسلام به دست مسلمانان باید رشد پیدا کند اما کدام مسلمان، مگر زمانی که اسلام به ایران آمد، ایران شهره نبود؟ این شهرت ایران و در آغوش اسلام قرار گرفتن آن باعث شد دنیا اسلام را بشناسد به واقع توجه باید کرد به این نکات فقط بخاطر اینکه مشایی حرفی می زند او را هجمه نکنید بعضا حرفهای خوبی می زند
۱۶ مرداد ۸۹ ، ۰۴:۲۰ در راه مانده!!!
کلی استفاده بردیم
موفق وسربلند باشی!!!!!!
۱۸ مرداد ۸۹ ، ۱۸:۴۱ عباس تقدسی نژاد
آقای بیانی سلام
وبلاگ خوبی داری
استفاده کردم
با مطلب " تهدید در حوزه‌های نفتی مشترک با عراق" در "قلمکده" به روزم
یا علی
سلام
لدت بردم
چکیده ای از رویداد های فضای مجازی در عمار نامه
یا علی
۱۹ مرداد ۸۹ ، ۲۰:۲۸ علیرضا کیانی/بیانچه
سلام
مطلب جدید رو بخونید و نظرتون رو اعلام کنید
عنوان:
شجره طیبه و شجره خبیثه جناب هاشمی

در حال مطالعه مطلب نقد مشایی هستم
۲۰ مرداد ۸۹ ، ۰۴:۰۴ فاطمه سادات دهقانی
بسم رب المهدی

با مطلبی تازه به روز هستم :

بگویم از دست راست آقا که یارای قوس قنوتش نیست ...
نه ... بگذار بر این یکی بگریم ...
راستی در قنوت هایش چه می گوید این سید ...؟

اللهم عجل لولیک الفرج
در طول هفته گذشته دو نفر صحبت کردند که از بین صحبتهای این دو نفر چند جمله را که مؤخرات و مقدماتشان را حذف کرده بودند بیرون کشیدند و به عنوان انحراف اعلام کردند. اما یکی از این دو نفر گردنش کلفت و رابطه سیاسی اش خوب بود و کسی مزاحمش نشد اما دیگری انواع تکفیر ها را تحمل کرد.
شخص اول دکتر ولایتی بود که در سخنانی مشکلات بین ایران و آمریکا و مصایبی را که آمریکا به سر ما آورد تشریح کرد البته در حین جملاتش گفته بود " ما اهل گفتگو هستیم حتی با آمریکا و.." از این صحبتها فقط یک جمله تیتر شد " ما آماده گفتگو با آمریکا هستیم!" . البته ولایتی توضیح داد و کسی هم به او چیزی نگفت.
نفر دوم مشایی بود که در سخنانی - که باید همه اش را خواند - اهمیت و جایگاه ایران در توسعه تمدن اسلامی و نهادینه سازی مکتب اهل بیت را توضیح داد و در ضمنش هم گفت " من بر استفاده از کلمه مکتب ایران به جای مکتب اسلام اصرار دارم .." که البته این جمله هم با حذف مقدمات و مؤخرات تیتر شد. و البته در همان سخنرانی و بعد هم توضیح کامل داد که البته ظاهرا بیماری ناشنوایی همه گیر شده بود.
کمی با انصاف باشیم. اگر به جای ولایتی ، مشایی آن حرفها را زده بود حالا کیهان همان را به عنوان سند ارتباط وی با امیر احمدی اعلام کرده بود و صدها خط فحش و ناسزا نثارش می کرد و اگر برعکس ولایتی جای مشایی حرف زده بود بازهم آب از آب تکان نمی خورد.
بنده های خدا ! تمام انبیا را سخنانشان را تحریف کردند ، از تمام قرآن سلمان رشدی یک آیه " افرایت اللات و العزی .." را برداشت و آیات شیطانی را نوشت و بقیه سوره را نخواند، از تمام قرآن خوارج فقط "لاحکم الا لله" را فهمیدند. از تمام قرآن معاویه شنیده بود" و من قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا فلا یسرف فی القتل انه کان منصورا ". بله آقایان هم از سخنان مشایی فقط همان راشنیده اند که می شد بر آن مانور داد والا چرا کیهان همان سخنان مشایی یا لا اقل توضیحات او را حاضر نشد درج کند؟ البته حالا باید نشست و محصولات کاشته شده از تخم تفرقه را درو نمود.
برادران ، شاید مشایی مسلمان نباشد، اما تحریف و تدلیس هم کار مسلمان نیست. می توان از هرکتابی جمله ای برداشت و فقط بر اساس آن نویسنده را محکوم کرد.
شما می دانید منظور از کلمه"بشر"، نوع بشر است و نه شخص آدم ابوالبشر! و نقش ایرانیان را رشد و تعالی نوع بشر می دانید پس چرا جای دیگر می روید؟ اگر بشر اساسا خود را " اسماء" را همه را آموخته بود که اساسا العیاذ بالله ارسال همه انبیا عبث بود. بشر غیر از آدم است.
هیچ فرقی بین نژاد ها نیست. اما همین فرقی همین بین شاگردان یک معلم نباید باشد. آیا این یعنی اینکه همه شاگردان باید یک نمره داد؟ اگر اکنون به تاریخ حضور انسانها روی زمین نگاه کنید انصافا بهترین نمره را انسان دوستی، حیا و حمایت از مظلوم به کدام ملتها می دهید؟
زمانی گروهی بر انقلابیون خرده می گرفتند که خدا می گوید "انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون" پس برای چه جهاد می کنید خدا دینش را حفظ می کند! بله خدا دینش را حفظ می کند با این استدلال -العیاذ بالله - تفاخر امیرالمؤمنین و اهل بیت به جهاد و پیکار در راه خدا خود ستایی و قبیله پرستی است و منت گذاشتن سر خدا!!. خدا دین را حفظ می کند ولی با وسیله اش. آیا این که ایرانیان انتخاب کردند که وسیله خدا باشند یک دروغ است و افتخار ابدی نیست؟
نفرمایید که اگر مشایی خفه می شد مشکل حل بود . خیر . اگر تمام انبیا هم دست از دعوت کشیده بود کسی پیدا نمی شد که سخنانشان را تحریف کند. تقاضا برای عدم وجود نظریه دینی در دولت ، به عبارت دیگر یعنی اینکه باید دولت را سکولاریزه اداره کرد. آیا شما دین را از سیاست جدا می دانید؟
سلام
سر فرصت حتما مطالعه خواهم کرد..
موفق باشید

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی