حمیدرضا بیانی

تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام

حمیدرضا بیانی

تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام

حمیدرضا بیانی

هر یک از ما از غیب الغیوب حرکت کردیم
از اصلاب عبور کردیم
بدون اختیار و خواست خودمان در اینجا به هم بر خوردیم
از اینجا هم به غیب الغیوب می رویم
ممکن است بعد از این هم یکدیگر را نبینیم

التقاط از کجا می آید...

چهارشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۸۹، ۱۱:۵۵ ق.ظ

چندی پیش مشایی رییس دفتر رییس جمهور در اظهاراتی که می بایست خیلی از علما به آن واکنش نشان می دادند که ندادند و درگیر مباحث انحرافی مکتب ایران شدند گفته است: «ماموریت انسان بر روی زمین این است که جانشین خدا باشد، به جای خدا تصمیم بگیرد و به جای خدا اراده کند ... خدا ظرفیت خدا شدن را در انسان قرار داده. انسان قرار است که خدا باشد و در جای خدا بنشیند»(؟!)

در بررسی هر سخنی، به ویژه اگر صاحب نام یا جایگاهی آن را به زبان آورد، دو محور باید مورد توجه قرار گیرد، که عبارتند از: الف - «چه گفت؟» و ب - «چرا گفت؟»

باید دقت شود که در بررسی و درک «چه گفت؟» و نیز تفسیر، تحلیل یا نقد آن، موضوع «چرا گفت؟» نقش بسیار مهم و تعیین کننده‌ای دارد.

* گاهی ممکن است شخص جاهلی از روی اوهام و با پیروی از ظن و گمان خود و برای مطرح کردن خود حرفی بزند. این شاید زیاد مهم نباشد. در دنیا بسیار هستند کسانی که به اصطلاح قرآنی، مشتری «حرف مفت‌اند». عده‌ای عاشق فروش حرف مفت‌اند و عده‌ای دیگر نیز عاشق خرید آن. که پیدایش این همه باورها، گروه‌ها، ایسم‌ها و نیز شایعات و ... دال بر مدعاست. البته خریدار و فروشنده‌ی حرف مفت را هم رها نمی‌کنند، چرا که باعث انحراف دیگران می‌شود:

«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَری لَهْوَ الْحَدیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ یَتَّخِذَها هُزُواً أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ» (لقمان - 6)

ترجمه: و از انسان‌ها عده‌ای خریدار گفتار بازیچه هستند، تا بدون علم مردم را از راه خدا گمراه کنند، و راه خدا را مسخره گیرند، آنان عذابى خفت‏آور دارند.

* گاهی ممکن است حرف حقی به قصد باطلی بیان گردد! چه بسا سخن از واژه‌هایی چون: آزادی، صلح، صفا، دوستی، حقوق بشر، جلوگیری از تورم و ...، توسط فرصت طلبی، به منظور ایجاد انحراف در اذهان عمومی و سلطه بیان گردد و چه بسا قرآنی بر سر نیزه‌ رود و زمینه را برای جایگزینی حکومت اموی به جای حکومت علوی مساعد نماید!

* گاهی وضعیت از این هم بدتر است، یعنی سخن باطلی به مقصد شومی بیان می‌گردد. فرعونی [به رغم آن که می‌داند نه تنها خدا نیست، بلکه در مقابل یک انسان نیز حقیر است]، به قصد سلطه بر جان و مال مردم، خود را «إله» و «رب برتر» می‌خواند، چرا که تحقق اهداف پلیدش مستلزم تغییر و انحراف در باورهای مردم است:

«وَ قالَ فِرْعَوْنُ یا أَیُّهَا الْمَلَأُ ما عَلِمْتُ لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْری فَأَوْقِدْ لی‏ یا هامانُ عَلَى الطِّینِ فَاجْعَلْ لی‏ صَرْحاً لَعَلِّی أَطَّلِعُ إِلى‏ إِلهِ مُوسى‏ وَ إِنِّی لَأَظُنُّهُ مِنَ الْکاذِبینَ» (القصص - 38)‌

ترجمه: فرعون گفت اى بزرگان قوم من غیر از خودم معبودى براى شما نمى‏شناسم، اى هامان برایم بر گل آتش برافروز و آجر بساز و برجى درست کن باشد که از معبود موسى اطلاعى بیابم و من او را از دروغگویان مى‏دانم.

اما در عین اهمیت موضوعی «چرا گفت؟»، بررسی اهداف سخنان قبلی و اخیر آقای مشایی را بر عهده‌ی مسئولین ذیربط سیاسی، اطلاعاتی و امنیتب کشور می‌‌دانیم. آنان هستند که باید تحقیق کنند و بفهمند که چرا یک مسئول اجرایی این قدر اصرار دارد که وارد عرصه‌ی نظریه‌پردازی، آن هم در اصول اعتقادی جامعه شود؟!

آیا فقط ضمن این که از ذهنیات و گمان‌هایی برخوردار بوده، خیلی هم دوست دارد که در این عرصه مطرح شود و اکنون امکان مسئولیت اجرایی را فرصت مناسبی دیده و بدون توجه به تناسب محیطی و موضوعی، در کنفرانس ایرانیان مقیم خارج از کشور مبحث «مکتب ایرانی» و در اجلاس خبرنگاران زن، مبحث «خدا شدن انسان» را مطرح می‌کند؟! و یا خیر، بلکه اهداف تعریف شده‌ی دیگری را دنبال می‌‌نماید؟! آیا به قول برخی از علما (1)، ممکن است فتنه‌ی دیگری که قطعاً با ورود به عرصه‌ی تغییر در اعتقادات وایجاد اعوجاج در باورهای درست و قرآنی مردم بسیار خطرناک‌تر از فتنه‌های قبلی خواهد بود، در راه است؟ و یا اساساً به قول سردار سرلشکر فیروز‌آبادی (2) این گونه سخنان در جهت ایجاد یک جریان سیاسی و افتراق بین ایران و سایر کشورها و ملل مسلمان جهان و به نابودی کشاندن دستآوردهای انقلاب اسلامی و جرم علیه امنیت ملی است؟!

لذا در این مجال محدود، فقط به بررسی محور اول «چه گفت؟» و آن هم به صورت اجمال، ولی روشن، می‌پردازیم:

الف – اگر چه مقام «خلیفة‌اللهی» والاترین مقام در خلقت است، اما نوع آن به مانند «خلافت» در میان مخلوقات که «مستخلف» جای «مستخلفٌ عنه» را می‌گیرد نمی‌باشد.

در میان مخلوقات خلیفه‌ای می‌رود و جای خود را به خلیفه‌ی دیگری می‌دهد، یا پدری از دنیا می‌رود و جایش را به خلف خود می‌دهد، یا در مالکیت ملکی، وارث خلیفه‌ی متوفی می‌شود و ...، اما در رابطه با مقام «خلیفة‌اللهی» قرار نیست که کسی جای خدا بنشیند. خداوند متعال همیشه در مقام خود «هستی مطلق» هست و مخلوق نیز اگر چه عبد خالص و انسان کامل باشد، در مقام «فقر» و مخلوقیت خود باقی خواهد ماند و هیچ گاه خدا نخواهد شد. و اساساً مخلوق تا مخلوق است، حادث است و حادث نیز هیچ‌گاه ازلی نتواند بود و خدا «ازلی و ابدی» بالذات است.

ب – خداوند متعال آدم (ع) را آفرید و برای آن که او را به مقام  «خلیفة‌اللهی» برساند، اسمای خود را به او تعلیم داد، پس انسان هر چه بکوشد و هر چه به سوی کمال رود، بیشتر از گذشته مظهر و تجلی اسمای الهی می‌شود، نه این که جایگزین او می‌گردد و او می‌شود. بسیار فرق است بین «ذات» و «تجلی ذات»، بین «اسم» و «صاحب اسم» و بین «حقیقت اسم» با «تجلی حقیقت اسم».

پ – بسیار فرق است بین «خدا شدن» با «خدایی شدن». اگر انسان به فیض الهی تلاش کند و انسان کاملی گردد و به مقام «خلیفة‌اللهی» نایل گردد، و به جایی برسد که مظهر اسم اعظم الهی شود و به مقام «جمع الجمعی» برسد، «خدایی» می‌شود، نه این که خدا می‌شود! خداوند متعال «‌لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ءٌ» است و این معنا برای همیشه است و نه فقط تا وقتی انسان رشد کند و به قول ایشان خدا بشود و به جای او بنشیند!

اگر چه هیچ موجودی از ظرفیت‌ها و استعدادهای خدادادی انسان برخوردار نیست، اما این جمله که «‌خدا ظرفیت خدا شدن را در انسان قرار داده»، جمله‌ی بسیار غلطی است که می‌تواند در عرصه‌های نظری و عملی مسبب بروز انحرافات خطرناکی شود. بلکه خداوند در انسان ظرفیت «خدایی» شدن و «خلیفة‌الله» شدن را قرار داده است.

ت – این که ایشان می‌گویند: «خدا ظرفیت خدا شدن را در انسان قرار داده. انسان قرار است که خدا باشد»،  به غیر از آن که با وحی و عقل منافات دارد، مبین آن است که «خدا شدن» اکتسابی است. یعنی انسان می‌تواند با تلاش و کوشش خود، قوه‌ها و استعدادهای خود را فعلیت بخشیده و  مراحل رشد را طی نموده و در نهایت خدا شود(؟!)

ایشان با این جمله‌ی نغز، چند مرحله از عبدالکریم سروش نیز جلوتر رفته است، چرا که او فقط به خود اجازه داد که «وحی و نبوت» را اکتسابی و محصول تجربه‌ی بشری بخواند، اما ایشان «خدا شدن» را اکتسابی خوانده است؟!

ث – این که ایشان گفته‌اند: «انسان قرار است به جای خدا تصمیم بگیرد و به جای خدا اراده کند»،‌ نیز جمله‌ای کاملاً غلط و باوری کاملاً به خطا است و نشان می‌دهد که گوینده، یک مطالبی بیش از ظرفیت علمی و ادراکی خود شنیده است، اما چون از سویی فهم ننموده و از سوی دیگر نخواسته در مقابل اهل علم زانو بزند، دچار وهم و آشفتگی و التقاط نظری شده است.

آری، انسان وقتی به مقام «جمع الجمعی» برسد، فوز دیگران از افاضه‌ی او و محصول کمال وجودی او خواهد بود و در نتیجه ماسوا را به اذن خدا تدبیر می‌کند، نه این که «به جای خدا» تدبیر می‌کند. انسان به اذن خدا و بر اساس اراده‌ و مشیت او حیوان مرده و متلاشی شده را فرا می خواند و او زنده می‌شود و یا انسان مرده‌ی دیگری را زنده می‌کند، یا کور را بینا و بیمار را شفا می‌دهد، اما به اذن او، نه به جای او. این دو معنا خیلی با یک دیگر متفاوت است.

ج – مگر می‌شود که دو یا چند تصمیم و اراده بر جهان حاکم گردد؟! اگر به قول ایشان بر اساس تعلیمات الهی، چندین انسان کامل وجود داشته باشند، چند اراده بر جهان حکمران خواهد بود و چه اتفاقی جز فساد و تباهی می‌افتد؟!

«أَمِ اتخََّذُواْ ءَالِهَةً مِّنَ الْأَرْضِ هُمْ یُنشِرُونَ * لَوْ کاَنَ فِیهِمَا ءَالهَِةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا  فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبّ‏ِ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُونَ» (الأنبیاء - 22)

ترجمه: آیا از زمین خدایانى گرفته‏اید که حیات دوباره مى‏دهد * اگر در آسمان و زمین خدایانى جز خداى یکتا بود تباه مى‏شدند، پروردگار عرش از آن چه وصف مى‏کنند منزه است‏.

انسان به هر مقامی هم که برسد، بر اساس تصمیم و اراده‌ی الهی به آن مقام می‌رسد، پس معنی ندارد که «خدا بشود و به جای خدا تصمیم بگیرد و به جای خدا اراده کند».

احتمالاً ایشان روایاتی مبنی بر این که خداوند بندگانی دارد که چون اراده کنند، آن را محقق می‌نماید، شنیده‌اند، اما معلوم است که اصلاً نفهمیده‌اند که اولاً این افاضه، همان اوج استجابت دعا (خواست یا اراده) است که از ناحیه عبد فقیر و نیازمند اعلام و از ناحیه‌ی رب غنی و کریم اعطا می‌شود و ثانیاً کسانی که به این حد از قرب الهی می‌رسند، به جز آن چه خدا اراده می‌کند، اراده‌ای نمی‌کنند. به این حالت می‌گویند: تجلی اتم اسمای الهی. یعنی آنها به جز اراده‌ی خدا اراده‌ای نمی‌کنند و خدا نیز آن چه آنان اراده کند، اراده کرده و محقق می‌نماید. یعنی آنها آئینه‌ی (یا همان تجلی) اراده‌ی الهی هستند. چنان چه حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف می‌فرمایند: «قُلُوبُنا اَوْعِیَة لِمَشِیَةِ الله، فَاِذٰا شاءً شِئنا» - قلب‌های ما ظرف‌ مشیت الهی است، پس هر گاه او بخواهد، ما خواهیم خواست». این معنا خیلی فرق دارد تا این که بگوییم: قرار است خدا شویم، به جای او بنشینیم، به جای او تصمیم بگیریم و به جای او اراده کنیم! این معنا همان بازنشسته کردن خداست که اندیشه‌ی یهود است.

یک نتیجه‌ی منطقی مهم:

اگر چه نهایت تحقق هر اندیشه‌ای در سیاست و حکومت تجلی می‌کند و در نتیجه ممکن است برخی از سخنان افراد (به ویژه اگر مثل ایشان در مسئولیتی باشند)، فرآیندهای سیاسی، امنیتی و ... داشته باشد، اما ظاهر گفتارهای ایشان شکی باقی نمی‌گذارد که ایشان با استفاده از موقعیت سیاسی – اجتماعی و امکانات و شرایطی که هر حرفشان را فرافکنی می‌کند، نهایت تلاش خود را برای تبلیغ و تعمیم بخشیدن به اندیشه‌های مسموم «صوفیسم» در بعد نظری و عملی مبذول داشته است.

دلیل بر مدعا، تنها نتیجه‌ی منطقی‌ای است که می‌توان از کنار هم چیدن و صغرا و کبرای قضیه به دست آورد.

به ایشان می‌گوییم: فرض می‌کنیم که قرار است انسان خدا بشود - به جای خدا بنشیند – به جای او تصمیم بگیرد – به جای او اراده کند ...، و فرض ‌کنیم که به قول شما، انسان در نتیجه‌ی عدم اجرای فرامین الهی کوچک مانده است و اگر آن فرامین را انجام دهد، به این مقام می‌رسد. حال سؤال می‌کنیم که آیا هنوز هیچ کس به این مقام نرسیده است، یا انسان‌های کامل که همان معصومین (ع) هستند و هیچ کس نیز با آنان برابر نخواهد شد، رسیده‌اند؟! بدیهی است که پاسخ ایشان چنین خواهد بود که آنها به آن مقام رسیده‌اند. چرا که تنها مصداق انسان کامل، انسان خدایی و خلیفة‌الله ایشان هستند. پس نتیجه می‌گیریم که [العیاذ بالله]، امام علی (ع) به جای خدا نشسته، به جای او تصمیم می‌گیرد و به جای او اراده می‌کند و ...، که این همان اندیشه‌ی باطل تصوف «علی اللهی» است. و البته اهداف سیاسی منشعب از این اندیشه نیز بسیار گسترده، ولی روشن می‌باشد.

البته سابقاً بسیار شنیده می‌شد که ایشان تحت تعلیمات و القائات یک «قطب» قرار دارند، اما چون در حد شایعه بود و مستند نبود، مورد توجه قرار نگرفت و امید است که چنین نباشد.

همین مطلب در سایت شبهه

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۹/۰۵/۲۰
حمیدرضا بیانی

نظرات (۳۱)

۲۲ مرداد ۸۹ ، ۰۴:۰۰ سارا مومنی
تذکره المشایی شیخ المشایخ فرقه مشاییان قرن 15 ه. ق
و او را مشایی خواندندی زیرا همی مشی می کردی و سخن می گفتی و هر گاه بانگی برمیزدی مریدانش بیهوش می شدندی و زیرا که فداییان او بودندی و البته این مریدان معنای ولایت را نفهمیده بودندی .
و از احوالات او گویند که هر گاه در جمعی سخن بگفتی هفتاد میلیون أدم را به جان هم ریختندی و پایه های حکومت را سست کردندی و هزاران ورق نبشتندی و دست به دست یکدیگر دادندی و منجمان مصر و بابل آمدندی و عرفای قرن 4 و 5 و 6 ازقبرها بیرون آمده صف کشیدندی تا معنای سخن او را دریافتندی و تفسیر نمودندی تا غائله هفتاد میلیونی بخواباندندی و ناموفق گشتندی تا آن زمان که پیر و مرشد بزرگ آن قوم چاره ای اندیشیدندی و بانگی بزدندی تا این شیخ وارسته و صوفی غریب الاطوار ساکت شدندی و جماعتی را از هلاک رهانندی .

و نیز در احوالات این شیخ از قول مریدان گریبان چاکش نقل شده که هر گاه این شیخ وارسته صاحب "مکتب ایران" پارس سخنی گفتندی امواج سخن او تا هفت آسمان و هفت زمین رسیدندی و این امواج شیاطین انس و جن را از خود راندندی و سبع سماوات والارض را از شر وجود شیاطین پاک کردندی تا سخنرانی بعد.
۲۲ مرداد ۸۹ ، ۰۴:۰۲ سارا مومنی
و باز در احوالات شیخ مشایی گفته اند که هر گاه سخن بگفتی و مملکتی را بر هم ریختی ، تا مدتها مریدان او دست به قلم شدندی تا تفسیر شطحیات شیخ کردندی و ناتوان ماندندی تا انگاه که شیخ در ملا ظاهر شدی و همی بگفت منظورم آن بودی و این نبود و آنقدر آن شطحیات با منظور شیخ فاصله داشتندی که هرگز عقل جن به آن نرسیدی چه رسد به انس .
و اما حال او به گونه ای بوده است که همه مشایخ و علما و بزرگان و صاحبان فکر و اندیشه بر او حسد بردندی و او را به انواع بهانه ها تهمت زندندی و بیچاره مریدان این شیخ جهد بسیار بکردندی تا شطح و طامات شیخ را برای این جماعت نادان حسود غافل و از خدا بی خبر شرح و تفسیر کردندی و باز ان قوم هرگز راضی نشدندی ( اللهم لا تجعلنا من قوم الفاسدین و المعاندین و الحاسدین )
و از دشمنان سر سخت این شیخ وارسته که با نام رمز در طول قرنها از او یاد شده " الف" و " ت" و "ج" و "د" و "ر" و "م" و "س" و ... همه حروف ابجد بودندی و نمانده بود و الا مگر با او دشمن شدندی . زیرا حرف او به قوه ادراک درنیافتندی و او را به کفر و الحاد متهم کردندی .
و از اذکار این شیخ وارسته کما هو نفسه قال ذکر " ایران ایران " بود و با این ذکر جملگی مریدان از هوش برفتندی و خود شیخ با این ذکر ماهها سماع و رقص کردندی و از خود بیخود شدندی تا جایی که نه انسانها و نه مرغان و نه دیگران معنای سخن او را درنیافتندی .
بعد از وفات شیخ مشایی بزرگ فرقه مشاییان شبی مریدی او را در خواب دید . گفت یا شیخ احوالاتت چگونه است ؟ از بهشت و دوزخ برایمان بگو و از عالم بالا. شیخ گفت ای مرید نادان بهشت کدام است؟ بنده در همان پله اول ماندم و ان ذکر "ایران ایران " مرا سود همی نکرد و در قبر گرز آتشین خوردم که بجای ذکر جلاله " الله " ذکر من درآوردی همی بسیار گفتم و جماعتی را منحرف نمودم و خلقی را به آتش کشیدم و قران همی تحریف کردم و سخن بزرگان همی تحریف نمودم و جماعتی را به فعل خود مغشوش نمودم و هنوز نیز پس از گذشت 15 قرن این فرشتگان قبر سخن مرا نفهمیدندی و تا روز قیامت فرصت دارم یا من به انها سخن بیاموزم و یا انها گرز اتشین بر من ممارست کنند...

اللهم الجعل عواقب امورنا خیرا .
۲۲ مرداد ۸۹ ، ۲۲:۰۲ سید حامد حجت
سلام
کاری ندارم به اینکه مشایی از سروش جلو زده یا نزده خوبه یا بده، سالمه یا ناسالمه هرچیزی که هست باشه ولی یک سوال
چرا سروشی که خارج از کشور علیه نظام و بلکه خدا موضع میگیرد علاوه بر هجمه ها علیش کسانی از علما پیدا می شوند که پاسخش را به صورت مستدل و علمی بدهند اما برای مشایی که در دولت مکتبی و در نظام است این علما پاسخ نمی دهند و فحاشی می کنند؟!!!
نمونه اش پاسخ آیت الله سبحانی به سروش است که به صورت یک مقاله طویل و کامل به سروش پاسخ داد
۲۵ مرداد ۸۹ ، ۰۵:۲۱ مصطفی نمازیان
بنام خدا. با مطلبی تحت عنوان" اصول نمایان انکارطلب" به روزم .بخوانید و نظر دهید. یا علی
در پاسخ به آقای حجت باید عرض کنم که کسی که آشکارا دشمنی می کند چندان نتیجه نمی گیرد. اما گاهی در پوشش دوست ضربه هایی جبران نشدنی وارد می شود که شاید هرگز قابل جبران نباشد. انتظاری از مشایی نیست. از رییس جمهور اصولگرا و انقلابی انتظار می رود که تکلیف خود را با ایشان روشن کند.
ربنای قرآن، نه ربنای شجریان!
http://majal2000.blogfa.com/
سلام
آیا به راستی سخنان آقا را در دیدار با دانشجویان نشنیدید؟!

آیا حق داریم از ولایت جلو بزنیم؟!

آیا باید در نقشه دشمن بازی کرد؟!



مسائل اصلی چیست؟؟ و فرعی کدام است؟؟



بصیرت برادر، فقط بصیرت، فقط ولایت.
مطلبت را خواندم .ضعیف بود و نگرش امنیتی در ان حاکم بود و در نتیجه نتیجه گیری علمی نمیتوان از ان گرفت و به نظر میرسد بیشتر به دنبال تخریب مشایی بوده تا یک نقد علمی هرچند که رگه هایی از توهین هم در ان نه مستتر که اشکار بود .به نظرم بایستی بیشتر مطالعه کنید و کمتر دچار دگم اندیشی شوید
پاسخ:
چشم استاد
یکی از اشکالات در برخورد با مشایی اکتفا به سخنان گزینشی منتشرشده از او در برخی رسانه ها می باشد. در این سانسورگریهای هدف دار قسمتی از حرفها زده می شود تا ابهام کاکلتر ایجاد شود. متن کاملتر آنچه شما آورده اید، منظور او را بهترمی رساند و ابهامی ایجاد نمی کند:

«ماموریت انسان چیست؟خلیفه اللهی است. می خواهد خلیفه خدا باشد. خلیفه یعنی چه؟یعنی قایم مقام، یعنی جانشین، یعنی به جای خدا تصمیم بگیرد. به جای خدا بخواهد، اراده کند، جای خدا، خلیفه الله باشد. »

... «شما هر کسی را که ماموریت میدهید باید علمش را هم بدهید، یک آدمی که علم ندارد ماموریت به او نباید بدهیم. چون می خواهد جای خدا بنشیند چقدر علم میخواهد؟« و علم الادم اسماء کلها» این که خداست همه اسماء را به انسان یاد داد. ... حالا سوال این است حالا میداند؟میداند، ولی نمیداند همه چیز در او قرار داده شده است،

ظرفیت خدا شدن در او قرار داده شده است. آدم قرار است خدا باشد، مخلوق است، خالق نیست، خدا نیست، در جای خدا بنشیند. خیلی بزرگ است این موجود، خیلی بزرگ است.»

دقت می فرمایید که دقیقا ادامه صحبت را که می گوید «مخلوق است، خالق نیست، خدا نیست» را حذف کرده اند.

منبع: http://iranianshouse.ir/news/details.asp?nid=1505&News_kind=90

والسلام علی من اتبع الهدی
با سلام

گلی به جمال مسلمانان و عالمان دینی قرنها پیش که سعدی و بخصوص مولوی را به سیخ نکشیدند:

رسد آدمی بجائی که بجز خدا نبیند بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت (سعدی)

از جمادی مردم و نامی شدم ور نما مردم ز حیوان سر زدم
مردم از حیوانی و آدم شدم کی بترسم کی ز مردن کم شدم
حمله دیگر بمیرم از بشر تا بر آرم از ملایک بال و پر
بار دیگر از ملک پران شوم آنچه اندر وهم ناید آن شوم

ما ذره ایم سرکش از چار و پنج و از شش
خود پنج و شش چه باشد ز... خشم کردم (مولوی)
به قول دوستان:الف - جاسوس دشمن ؟!

ب- مهره انقلاب مخملی ؟!

پ- قطعه ای از پازل فتنه ؟!

ت-منحرف ؟!

ث-زبان در کام همه دشمنان انقلاب ؟!

ج- مرتبط با منافقین - سلطنت طلب ها و ملی - مذهبی ها ؟!

چ- ملی گرایان غیر خودی و کافر ؟!

ح-بی شرم

خ-افسار گسیخته

د-عو....ت احمدی نژاد که ما قطعش خواهیم کرد !!
آیا این عناوین مفسده انگیز که از طرف سینه چاکان رهبری گفته شده مورد نظر حضرت آقا هست که در دیدار با دانشجویان فرمودند:و نه اعتراض میکنم که چرا آن ایراد را یک وقت به شکلى که یک مفسده‌اى نداشته باشد، بر زبان آوردید
ما باید بر مدار آقا بگردیم نه بر مدار سردار و مداح و مرجع تقلید و آیت الله و فلان روزنامه و سایت هر چند که همه آنها محترمند و دوست داشتنی بخصوص علامه مصباح یزدی ولی انسانند و انسان نیز ممکن الخطاست مانند دکتر احمدی نژاد و مشایی و رحیمی و ...
متاسفانه همه این مشکلات از حلقه کیان ببخشید کیهان بلند میشود،متاسفانه آقای شریعتمداری عزیز مشکلی که دارند این است که اگر یک چیزی را به کسی مثلا مشایی مثل منافق،پازل فتنه و منحرف و کافر و... نسبت بدهند اگر یقین پیدا کنند اشتباه کرده اند از حرف خود برنمیگردند تا آنقدر طرف را هل بدهند که او منافق شود ولی حرف مرد دوتا نشود،چون از نظر ایشان حرف مرد یکی است.
همانطور که ما با کسی حتی با احمدی نژاد عقد اخوت دایمی نبسته ایم و تا زمانی که با ولایت است با او هستیم،او نیز با کسی عقد اخوت نبسته تا وی در خط انقلاب و نظام و ولایت است با او همراه است،لطفا کمی اطمینان و اعتماد به دکتر احمدی نژاد داشته باشیم
پاسخ:
خوشحال شدیم از اینکه پیرو رهبری و ولایت مدار شدید / این خوبه که به دیگران تهمت نزنید
بنده خدا! اگر می خواهید واقعا از نظر علمی بحث کنید این یک حرف است و اگر هم می خواهید یک مستمسک سیاسی پیدا کنید یک حرف دیگر است.
از نظر علمی به شما یاد آوری می کنم که بحث اختیار انسان و ماهیت خلافت الهی همیشه مورد مناقشه بوده است و چیز تازه ای نیست که مشایی مطرح کرده باشد. انسان ظرفیت دارد تا جانشین خدا باشد، تصرف در وجود کند، حتی ولایت در تکوین به دست آورد. آیا این اعتقاد امامیه در مورد انسان کامل نیست؟ اما بر عکس اشاعره این نظر را قبول نمی کنند. حتی بعضی از حنابله هم معتقدند که اساسا معنای انسان کامل و " قاب قوسین او ادنی .." در معراج پیامبر دقیقا یک مقدار مادی است و خدا - که از نظر آنها دارای تجسم است- به اندازه فاصله دو کمان با پیامبر فاصله داشته است. قطعی است که چنین اعتقاداتی که همه مبنایی برای نفی ولایت تکوینی انسان و تبدیل عنوان خلیفه اللهی به عنوانی اعتباری -و نه حقیقی -هستند هم وجود دارند که البته مورد قبول ما نیستند. کافیست کسی یکبار زیارت جامعه کبیره را که خلاصه حقیقی همه اعتقادات شیعه در مورد انسان کامل است را بخواند تا متوجه این منظور بشود. اتفاقا آنچه شما نوشته اید که "خداوند بندگانی دارد که چون اراده کنند، آن را محقق می‌نماید، شنیده‌اند، اما معلوم است که اصلاً نفهمیده‌اند که اولاً این افاضه، همان اوج استجابت دعا (خواست یا اراده) است که از ناحیه عبد فقیر و نیازمند اعلام و از ناحیه‌ی رب غنی و کریم اعطا می‌شود" دقیقا به معنای نفی ولایت تکوینی ائمه هدی است. البته ائمه هدی هم از خود هیچ ولایت حقیقی ندارند اما این بدان معنی نیست که حق تصرف به آنها داده نشده است افاضه فیض بین خدا و امام دائمی است و مانند انسان های عادی لازم به دعای ویژه و ورد و...نیست.
. شما حتی شاهدید کسی هم که با ریاضت می توانند روح خود را قوی کنند به دلیل ظرفیت های روح موفق به تصرفاتی می شوند ولو اینکه از نظر عقیده کافر باشند. اما مؤمن است که می تواند ظرف وجویش را از علم الکتابی پر کند که آصف بین برخیا توانست با ذره ای از آن تخت بلقیس را در آنی منتقل کند. بحث بسیار مفصل و از موارد پذیرفته شده فلسفه صدرایی و عرفان شیعی است و از همین رو این مباحث با واکنش علما رو به رو نشد. اما اگر شما غیر مستقیم تحت تاثیر وهابیون قرار گرفته و امام راصرفا انسانی مؤمن و با توانایی های دیگران در نظرگرفته اید آن بحثی دیگر است. امام هم البته یک انسان که ظرفیت های انسانیش را به فعلیت در آورده است. من و شما هم این استعداد در وجودمان هست که آن را به فعلیت نرسانده ایم. این هم که علی به جای خدا تصمیم می گیرد و.. پس علی اللهی است هم یک مغالطه است. لا مؤثر فی الوجود الاالله. حتی همین اقدامات روزمره ما هم اراده خداست و نه به جای خدا. نه تنها انسان کامل، بلکه همین ما انسانهای عادی هم در حال اجرای اراده خدا هستیم ، تاکید می کنم "انسان جبرا مختار است" و این است معنای آن چیزی که شما کفر پنداشته اید یعنی خلافت اللهی. معنای علی اللهی ها و غلات آن است که مقام الوهیت یعنی واجب الوجودی را به امام نسبت می دهند و بحث انها ولایت تکوینی نیست و این کفر است. اما اگر این مطلب را با جبر اشتباه گرفته اید توصیه می کنم این مباحث را بکلی رها کرده و به صرف تقلید بپردازید و وارد فلسفه نشوید.
اما اگر می خواهید دنبال مستمسکی بگردید تا حرف خود را به کرسی نشانده و تلویحا رهبری را به مماشات با یک شخص التقاطی متهم کنید این بحث دیگری است. اتفاقا مشایی به گونه ای صحبت کرده که حتی اخباریون هم نمی توانند این صحبت را نفی کنند. نوشته های "یک بنده خدا" هم به اندازه کافی گویا هست.
شایسته است قبل از اقدام به تکفیر، ابتدا معنای کفر را به درستی درک کنیم. افرادی نظیر منصور حلاج هم دقیقا به جرم گفتن همین "اناالحق " بود که بر دار شدند
۰۴ شهریور ۸۹ ، ۱۱:۲۱ عبّاس مهدوی
به نام خدا
با سلام
سحر ماه خداست، نور خدا می‌آید
بانگ توحید بزن، نور خدا می‌آید
بلبلا! بانگ بزن نغمه‌ی داوودی را
بزم شاهی شده است، نور خدا می‌آید
گوییا وحی به ما آیه‌ی قرآن گردد
سحر است یا گُهر است؟ نور خدا می‌آید
نیک بنگر به سما، بال فرشته بینی
با دلت نیک نگر، نور خدا می‌آید
در رحمت گشودند مسلمان برخیز
بانگ العفو بزن، نور خدا می‌آید
رمضان راست شبی، ارزش آن یک عمر است
سحر و شام و نهار، نور خدا می‌آید
سحر ماه خدا شد، ز بستر برخیز
وقت غنیمت بشمار، نور خدا می‌آید
عبّاس مهدوی
البته در کتاب زن در آیینه‌ی جمال و کمال علامه جوتدی آملی نکات جالبی پیرامون خلیفة‌اللهی نوشته شده است بدون هیچ نظری دوستان را به مطالعه‌ی آن دعوت می‌کنم!
منتظر نظرات، پیشنهاد‌ها و نقد‌های شما در وبلاگ پیغام سروش هستم!
یا علی
۰۵ شهریور ۸۹ ، ۰۱:۱۸ علیرضا کیانی
سلام بیانی عزیز
سوالاتی که بر اساس منطق مطرح و سپس با موضوع پیوند می دهید و در پی کالبد شکافی هستید در یک فضای سالم قابل درک است....
اما احساس می شود قضیه مشایی پیچیده تر از این حرفهاست... چرا گفت مشایی مبهم است
چه گفت او روشنه ولی نمی فهمم چرا گفتش رو چجوری تفسیر کنیم!

ولی بهتره که زیاد روی مشایی گیر نکنیم
خود من خواستم نامه ای به ایشون بنویسم و خواهش کنم یا ساکت باشن یا اینکه مشیی رو اتخاذ کنن که موجب اختلاف و رنجش علما و دلسوزان نشه
یک جورایی اقعا ایشون به امر به معروف نیاز دارند
باید واسشون دل سوزوند و از بدتر شدنشون جلوگیری کرد...

یاحق
سلام و خداقوت خدمت همه هم رزمان مجاهد

با طرحی حول "تحقق نهضت جنبش نرم افزاری و تولید علم" به روز هستم

سر بزنید و ما را از نظراتتان محروم نکنید.

به امید تلاش و همت مضاعف جهت حل اساسی ترین مسائل و مشکلات پیش روی تحقق تمدن اسلامی

(((((((((((جنگ،جنگ تا رفع کل فتنه از عالم)))))))))))

یا علی
سخنان منتشر نشده احمدی‌نژاد در دیدار با جوانان/ نه کیهان می‌خوانم نه شرق

در کنایه

http://kenayeh64.blogfa.com/post-126.aspx
با سلام
با جذب اکثریت و دفع اقلیت یعنی چه ؟ به روزم
پستهای قبلی
چی می شد سینمای ما به جای خونه دو دهنه مغازه داشت
تن تن ( پست کپی پیست شده )
دعای سیاسی ماه مبارک رمضان
علی رویین تن سینما گر متعهد رویشی
وبلاگ پشتیبان
www.sinama-hl.mihanblog.com
سلام
وبلاگ خیلی خوبی داری...به منم سر بزن..از تبادل لینک با وبلاگای ارزشی مثل شما همیشه خوشحال میشم..منتظر حضورتون در وبلاگم هستم..اگه لینک فرمودید اطلاع بدید تا با افتخار لینکتون کنم..در هر صورت آرزو می کنم موفق باشید
یا علی
۰۷ شهریور ۸۹ ، ۲۱:۲۱ علیرضا کیانی
پاکستان
بسم رب الشهداء و الصدیقین
... شهدای ما، مکرر ِشهدای کربلا و مخالفان ملت ما، مکرر یزید و وابستگان او هستند .کربلا کاخ ستمگری را با خون درهم کوبید؛ و کربلای ما کاخ سلطنت شیطانی...(صحیفه ی امام (ره) جلد 9 - صفحه 445)
تجمع اعتراض آمیز مردمی مقابل ساختمان مرکزی بنیاد شهید وامور ایثارگران
در اعتراض به بی حرمتی به خون شهداو اعطای بی حساب و کتاب نام مقدس شهید به سه تن از آشوبگران و متهمان فتنه 88 وهمچنین اقدام به نام گذاری خیابانی در سطح شهر به نام آشوبگران.
با حضور خانواده های معظم شهدای انقلاب و دفاع مقدس ، طلاب و دانشجویان و امت شهید پرور
زمان :دوشنبه 15/6 ساعت 10.30 صبح
وبلاگ زیبایی داری وب شما را لینک کردم اگه خواستین من را با بصیرت لینک کنید
۰۴ مهر ۸۹ ، ۰۰:۴۴ اندیشه روشن
سلام علیکم
مطلبتان بسیار ارزنده بود ... و قابل توجه
استدلال خوبی هم آورده بودید
مشایی اون قدر پیچیده است که هر مکتب و آیین انحرافی را می‌توان به او نسبت داد از بس رد حرف هایش در هر گوشه و کناری پیدا می‌شود ...
العیاذ بالله
خدا دکتر و ما رو از دست این آدم نجات بده
آمین
فرمانده گردانی که لیست 210 شهید را از امام زمان تحویل گرفت + ماجرا و عکس آن لیست

salehat.ir
۰۶ مهر ۸۹ ، ۱۸:۱۱ آسمونی تا بینهایت...
باسلام و خسته نباشید
در این مجاهدت مقدس موفق و پیروز باشید...

"ترازویی که پاره سنگ برداشته!"
در asemooni13.blogfa.com
باتشکر و موفقیت روزافزون
*
*
*
*
*
سلام . از یاد واره ها بدم می آید . . .
۱۳ مهر ۸۹ ، ۰۰:۰۹ پایگاه فرهنگی بچه های مسجد
* بدون شرح * :
در سفر قبلی مقام معظم رهبری به قم آیت الله بهجت نیز آمدند بین جمعیت و فرمودند:

“اگر مردم می دانستند که استقبال این سید چقدر ثواب دارد هیچ کس در خانه نمی نشست”…

+ فایل صوتی

http://salehat.ir


سلام



یک دو قدم که برداری، بقیه اش با اوست. یک دو قدم را هم از محبت او برداشته ای.
میلادشان مبارک.
همین که بداند همتش را داری رغبتش را داری تا آخر کنارت می ماند.
مهم نیست چقدر گذشته باشد.
مهم نیست چقدر بی وفایی کرده باشی، او با وفاست. او امام رئوف است.
کمی همت و رغبت کافیست تا آسمانی شوی.
کمی همت و رغبت کافیست تا به جرگه صالحان بپیوندی. جرگه وارثان.
وارثان زمین.
می گویند امام رضا علیه السلام مادری است.
یعنی دغدغه حضرت زهرا سلام الله علیها در وجودشان موج می زند.
همه ائمه علیهم السلام مادری هستند؛ اما خوب به دلایلی هر امامی به خصلتی مبرز است.
شهدای ما هم مادری هستند. رفتند تا انتقام سیلی زهرا بگیرند.
فرزندان شهدا نیز چه فرزندان ژنتیکی و چه فرزندان ایدئولوژیکی مادری هستند. البته نه همه آنها. نه آن فرزندانی که آرمان و لایت مطلقه فقیه و فتح کربلا و قدس را افسانه می خوانند. نه آنهایی که برافراشتن پرچم کلمه الله را بر بام زمین و برچیدن تمام کفر و ظلم از زمین را آرمان ناب نمی دانند. نه آنهایی که حتی تسخیر لانه جاسوسی شیطان را تمسخر می کنند و از آن توبه. ما فرزندان همان شهداییم و آرمانمان نیز همان آرمانهاست.



خامنه ای کوثر است دشمن او ابتر است.
بچه های انتقام سیلی زهرا سلام.



در صورت عدم امکان دانلود کاغذ دیواری آسمانه از لینک ارائه شده و یا در صورت تمایل به داشتن فایل اصلی با حجم و کیفیت بالاتر آدرس ایمیل خود را کامنت بزنید تا فایل مربوطه ارسال شود.

کرامت ناگفته ای از امام خمینی :

امام در جماران تمام آینده یک جوان تا لحظه مرگش را به او می گوید...

+فایل تصویری

http://salehat.ir/
۲۰ دی ۸۹ ، ۱۰:۴۲ میثاق(پایگاه مداحی حسین سیب سرخی)
با مراسم کامل محرم 89 کربلایی حسین سیب سرخی آپم یه سری بزن

(پایگاه مداحی حسین سیب سرخی)

http://hosein-sibsorkhi.blogfa.com

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی